کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجهز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تجهز
/tajahhoz/
معنی
آماده گشتن؛ آماده شدن برای سفر یا برای کاری؛ مهیا شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجهز
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ هُّ) [ ع . ] (مص ل .) آماده شدن ، مهیا گشتن .
-
تجهز
لغتنامه دهخدا
تجهز. [ ت َ ج َهَْ هَُ ] (ع مص ) ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). آماده شدن کار را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). آماده شدن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ساخته شدن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر. (منتهی الارب ) (ن...
-
تجهز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajahhoz آماده گشتن؛ آماده شدن برای سفر یا برای کاری؛ مهیا شدن.
-
جستوجو در متن
-
متجهز
لغتنامه دهخدا
متجهز. [ م ُ ت َ ج َهَْ هَِ ] (ع ص ) آماده و ساخته . (آنندراج ). آماده شده و آراسته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجهز شود.
-
ساختن
لغتنامه دهخدا
ساختن . [ ت َ ] (مص ) بناء. بناکردن . عمارت . عمارت کردن .برآوردن . پی افکندن . بن افکندن . بنیان : دور ماند از سرای خویش و تبارنسری ساخت بر سر کهسار. رودکی .ساختن سیاوش گنگ دژ را. (ازعناوین شاهنامه ).به ایران پدر را بینداختی بتوران همی شارسان ساختی ...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و ادب وشعر چنانست که ذکر آنهمه موجب اطاله ٔ کلام گردد، و آن بر واقفان اخبار و متتبعان آثار ...