کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجنب نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجنب نمودن
لغتنامه دهخدا
تجنب نمودن . [ ت َ ج َن ْ ن ُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تجنب کردن . پرهیزیدن . پرهیز کردن : هرکه درگاه ملوک را لازم گیرد و از تحمل رنجهای صعب ... تجنب ننماید... هرآینه مراد خویش ... او را استقبال نماید.(کلیله و دمنه ). و رجوع به تجنب و تجنب کرد...
-
جستوجو در متن
-
دوری کردن
لغتنامه دهخدا
دوری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوری نمودن . حذر کردن و نفرت نمودن . (ناظم الاطباء). اجتناب ورزیدن . دوری گزیدن . اجتناب . تجنب . مجانبت . (یادداشت مؤلف ) : کسی کز خدمتت دوری کند هیچ بر او دشمن شود گردون گردا. عسجدی .زبان گر به گرمی صبوری کندز دور...
-
تصلف
لغتنامه دهخدا
تصلف . [ ت َ ص َل ْ ل ُ ](ع مص ) لاف زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). لاف زنی نمودن و چاپلوسی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تملق . (اقرب الموارد) : آفت عقل تصلف است ... و آفت دل ضعیف ، آواز قوی ...
-
دوری گزیدن
لغتنامه دهخدا
دوری گزیدن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) طمس . تغرب . طلب . (منتهی الارب ). دوری کردن . دوری نمودن . جدایی خواستن . دوری جستن . اجتناب ورزیدن . تجنب . مجانبت . (از یادداشت مؤلف ): معاقرة؛ دوری گزیدن از همدیگر. (منتهی الارب ) : چو دوری گزیند ز کردار زشت بی...
-
اجتناب
لغتنامه دهخدا
اجتناب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتراز. پرهیز. پرهیز کردن . پرهیزیدن . دور شدن . (منتهی الارب ). دوری جستن . تجنب . تجانب . دوری . کناره کردن . گریختن از : مانا جناب بستی با منعمان دهرزین روی باشد از همگان اجتناب تو. مسعودسعد.حامد او تقوی و زهد در دنیا و...
-
تعرض
لغتنامه دهخدا
تعرض . [ ت َ ع َرْ رُ ] (ع مص ) پیش آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پیش آمدن و در پی کسی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیش آمدن کسی را و به چیزی در پرداختن . (غیاث اللغات ). پیش آمدن کسی را. (آنندراج ). پیش آمدن و طلب کردن . (از ا...
-
تحمل
لغتنامه دهخدا
تحمل . [ ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) از منزل برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تحمل قوم ؛ کوچ کردن آنان و قرار دادن بارهای خود بر شتران بقصد رحیل . (قطر المحیط) (از اقرب الموارد). ارتحال . (منتهی الارب ). کوچ کردن . (ناظم الاطباء). || بار برداشتن...
-
یکسو
لغتنامه دهخدا
یکسو. [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ، ص مرکب ) یک جهت . یک جانب . (از آنندراج ). یک کنار. در یک کنار.- از یک سو ؛ از جهتی . از جانبی :ز یکسو ملک را بر کار می داشت ز دیگر سو نظر بر یار می داشت . نظامی . || به کنار. (ناظم الاطباء). دور. بافاصله . برکنار : یکی...
-
نصیحت
لغتنامه دهخدا
نصیحت . [ن َ ح َ ] (از ع ، اِ) پند. اندرز. وعظ. موعظه . (ناظم الاطباء). پند بی آمیغ. موعظت . خیرخواهی . نکوخواهی . (یادداشت مؤلف ). نصیحة : آنچه به وقت وفات پدر ما امیر ماضی رحمةاﷲ علیه کرد و نمود از شفقت و نصیحت ها که واجب داشت نوخاستگان . (از تاری...
-
دور شدن
لغتنامه دهخدا
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف . شطوف . شحط. شحوط. مشحط. طلب . عزلة. اجلاء. انجلاء. تجلی . مهایطة. هیاط. اتنان . ازولال ....
-
پرهیز
لغتنامه دهخدا
پرهیز. [ پ َ ] (اِمص ) حَذر. حِذر. احتراز. تحرّز. اجتناب . تجنب . خودداری . خویشتن داری . دوری .نگاه داری خود از... تَحفظ. امساک . اِتقاء. تَوَقّی .کف ّ نفس . تحمّی . احتماء. حِمیة. شحشحه : ز بدها نبایدت پرهیز کردچو پیش آیدت روزگار نبرد. فردوسی .چهل ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن اسحاق بن موسی بن مهران اصفهانی مکنی به ابونعیم . محدّثی مشهور است و کتابی مأثور دارد مسمّی بحلیةالأولیاء که نام شریف آن تصنیف منیف در السنه ٔ علماء دائر است ومضامین اعجازآئینش در صحف مناقب ائمه ٔ دین سائر،...