کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجمش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تجمش
معنی
(تَ جَ مُّ) (مص ل .) 1 - بازی کردن . 2 - مغازله کردن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. عشقورزی، مغازله
۲. لاس، ملاعبه
۳. عشق ورزیدن، مغازله کردن
۴. بازی کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجمش
واژگان مترادف و متضاد
۱. عشقورزی، مغازله ۲. لاس، ملاعبه ۳. عشق ورزیدن، مغازله کردن ۴. بازی کردن
-
تجمش
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ مُّ) (مص ل .) 1 - بازی کردن . 2 - مغازله کردن .
-
تجمش
لغتنامه دهخدا
تجمش . [ ت َ ج َم ْ م ُ ] (ع مص ) از جمش که به فتح است و در منتخب نوشته که جمش بالفتح ، ستردن مو. || بازی و عشق ورزیدن به کسی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فعل منحوت از جماشی ، یعنی کنغالگی . دلربائی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : زآن بلاها بر عزیزان ب...
-
جستوجو در متن
-
ملاعبت
واژگان مترادف و متضاد
بازی، تجمش، شوخی، عشقبازی، لودگی
-
عشقورزی
واژگان مترادف و متضاد
تجمش، عشقبازی، معاشقه، مغازله، ملاعبه، مهرورزی
-
مغازله
واژگان مترادف و متضاد
تجمش، عشقبازی، عشقورزی، معاشقه، ملاعبه، مهرورزی
-
عشقبازی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجمش، عشقورزی، معاشقه، مغازله، ملاعبه، مهرورزی ۲. شهوترانی، لاسیدن
-
مهرورزی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجمش، عشقبازی، عشقورزی، معاشقه ۲. شفقت، مهربانی ≠ جفاپیشگی، جفا
-
معاشقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجمش، عشقبازی، عشقورزی، معاشقت، مغازله، ملاعبه، مهرورزی ۲. عشقبازی کردن، مهر ورزیدن
-
ملاعبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازی، شوخی، سرگرمی ۲. تجمش، عشقبازی، معاشقه، مغازله ۳. لاس، لاسیدن
-
تکرمش
لغتنامه دهخدا
تکرمش . [ ت َ ک َ م ُ ] (ع مص )تشنج . (تاج العروس ) (ذیل اقرب الموارد). در شواهد زیر از ترجمه ٔ محاسن اصفهان این کلمه بی آنکه در متن عربی آن آمده باشد بمعنی مغازله . ملاعبه . نوازشهای عاشقانه ، بکار رفته است : او را [شیرین را] مخفی به اصفهان آورد و ب...