کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجلی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تجلی و استتار
فرهنگ گنجواژه
ظهور و غیبت.
-
نشله و تجلی هر ماده (مثل بوی گل)
دیکشنری فارسی به عربی
هالة
-
جستوجو در متن
-
منجلی کردن
واژگان مترادف و متضاد
آشکار کردن، جلوهگری کردن، آشکار ساختن، عیان کردن، تجلی کردن، ظاهر شدن
-
reincarnated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجدید حیات، حلول کردن، تجلی کردن، تجسم یا زندگی تازه دادن
-
reincarnates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجدید حیات، حلول کردن، تجلی کردن، تجسم یا زندگی تازه دادن
-
reincarnate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجدید حیات، حلول کردن، تجلی کردن، تجسم یا زندگی تازه دادن
-
reincarnating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجدید حیات، حلول کردن، تجلی کردن، تجسم یا زندگی تازه دادن
-
transfiguring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبدیل کردن، تغییر شکل دادن، تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، تجلی کردن، نورانی کردن، دیگر سیما کردن
-
transfigure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبدیل کردن، تغییر شکل دادن، تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، تجلی کردن، نورانی کردن، دیگر سیما کردن
-
transfigured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبدیل شده است، تغییر شکل دادن، تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، تجلی کردن، نورانی کردن، دیگر سیما کردن
-
انبثق
دیکشنری عربی به فارسی
ناشي شدن , سرچشمه گرفتن , بيرون امدن , جاري شدن , تجلي کردن
-
emanate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیرون آمدن، جاری شدن، سرچشمه گرفتن، تجلی کردن
-
influence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نفوذ، تاثیر، اعتبار، توانایی، تفوق، تجلی، برتری، نفوذ کردن بر، تاثیر کردن بر، وادار کردن، ترغیب کردن، تحت نفوذ خود قرار دادن
-
emanated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منتشر شد، بیرون آمدن، جاری شدن، سرچشمه گرفتن، تجلی کردن
-
emanates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختراع می شود، بیرون آمدن، جاری شدن، سرچشمه گرفتن، تجلی کردن