کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجلیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجلیات
لغتنامه دهخدا
تجلیات . [ت َ ج َل ْ لیا ] (ع اِ) ج ِ تجلی . رجوع به تجلی شود.
-
جستوجو در متن
-
مظاهر
واژگان مترادف و متضاد
۱. مظهرها، جلوهها ۲. سمبلها، نشانهها ۳. نمودها، تجلیات
-
راما
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmā) (سنسکریت) یکی از تجلیات و اطوار ' وشنو '/vichnou/ در اساطیر هندی ؛ (در فارسی) (رام + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به رام . ← رام .
-
شهیدا
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahidā) (عربی ـ فارسی) (شهید + الف اسم ساز) ، شاهد ، حاضر ، کسی که در راه خدا کشته شود؛ (در عرفان) آنکه در پرتو تجلیات معشوق محو شود .
-
خم خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xomxāne ۱. خانه یا سردابی که خمهای شراب را در آنجا میگذارند؛ جایی که شراب میاندازند.۲. [مجاز] میکده؛ میخانه.۳. (تصوف) عالم تجلیات که در قلب است؛ عالم غلبۀ عشق.
-
ظاهرالوجود
لغتنامه دهخدا
ظاهرالوجود. [ هَِ رُل ْ وُ ] (ع اِ مرکب ) عبارة عن تجلیات الاسماء. فان ّ الامتیاز فی ظاهرالعلم حقیقی و الوحدة نسبیّة. و اما فی ظاهرالوجود فالوحدة حقیقیة و الامتیاز نسبی . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
اهل ذوق
لغتنامه دهخدا
اهل ذوق . [ اَ ل ِ ذَ / ذُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کسی که تجلیات وی از مقام روح و قلب به مقام نفس و قوای آن نازل شود چنان که آنها را بحس دریابد و با ذوق درک کند بلکه چنان از سیمای آنان هویدا گردد. (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به حکمت الاشراق ص 15...
-
طوالع
لغتنامه دهخدا
طوالع. [ طَ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طالع و طالعة. (آنندراج ) (غیاث ). || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: طوالع عبارت از درجه ٔ برابری است که به ازاء مطالع است چنانکه یاد کردیم . || طوالع در اصطلاح صوفیه اول چیزی که پیداشود از تجلیات اسماء الهیه بر باطن ...
-
مهین نامه
لغتنامه دهخدا
مهین نامه . [ م ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ بزرگ . کتاب کبیر. || نزد عارفان واصل و محققان کامل تمام عالم کتاب حضرت حق است ، چه اهل بصیرت که مردمان حقیقت بین اند پیوسته از اوراق ذرات موجودات احکام اسرار تجلیات الهی عزاسمه مطالعه می کنند و همه عالم...
-
صدء
لغتنامه دهخدا
صدء. [ ص َدْءْ ] (ع مص ) نیک کمیت گردیدن اسب . (منتهی الارب ). سیه سرخ شدن . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف ). || زدودن زنگ آئینه را. || ریمناک گردیدن . (منتهی الارب ). || زنگ گرفتن آهن . (منتهی الارب ). زنگ گرفتن آهن و جز آن . (بحرالجواهر). زنگار گرفتن ....
-
اصطلام
لغتنامه دهخدا
اصطلام . [ اِ طِ ] (ع مص ) از بیخ برکندن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). از بن برکندن . (تاج المصادر بیهقی ). استیصال . (اقرب الموارد) : گفت [ عبداﷲ زبیر ] ... کنا اهل بیت من العرب اصطلمنا عن آخرنا و ماصحبنا عاراً. (تاریخ بیهقی ص 1...
-
تدلی
لغتنامه دهخدا
تدلی . [ت َ دَل ْ لی ] (ع مص ) (از «دل ی ») نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : ثم دنی فتدلی . (قرآن 53 / 8). || فروتنی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تواضع. (اقرب الموارد) (المنجد). || تدلل ، یعنی خرامیدن . بم...
-
حرق
لغتنامه دهخدا
حرق . [ ح َ ] (ع مص ) سوزانیدن . سوزاندن . سوختن . سوزش . سوز. (دهار) : چه باک دارد با حرز حزم او عاقل که حرق و غرق پذیرد ز کار آتش و آب .به حرق و غرق تن و جان دشمنت بادندترا بطبع مطیع و مسخر آتش و آب . مسعودسعد.آفت ملک شش چیز است ... حرمان ... وخلاف...
-
گنستیسیسم
لغتنامه دهخدا
گنستیسیسم . [ گْن ُ / گ ِ ن ُ] (فرانسوی ، اِ) یا مذهب گنستیکی یا گنوسی . طریقه ٔ مذهبی مبنی بر ثنویت . این مذهب در قرن دوم م . در کشور روم توسعه یافت ، بلاشک قبل از این تاریخ هم افکار گنستیکی وجود داشته است ، زیرا که در میان یهودان اسکندریه هم این اف...