کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجزیۀ یونریزکاوندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تجزیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. افراز، تفکیک، جداسازی، مجزاسازی، ۲. انتزاع، انفصال، تحلیل، تفریق، تقسیم ۳. تفکیک کردن، جزءجزء کردن ≠ ترکیب ۴. جزءجزء شدن ۵. آنالیز کردن
-
تجزیه
فرهنگ واژههای سره
پاره پارگی، موشکافی، بند بند کردن
-
تجزیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تجزیة ] (مص م .) 1 - جزء جزء کردن چیزی ، پاره های یک جسم مرکب را از هم جدا کردن . 2 - تحلیل مفردات عبارت ها و جمله ها طبق قواعد صرف ، بدون در نظر گرفتن رابطه و ترکیب آن ها (دستور). 3 - تبدیل یک جسم به چند جسم ساده تر مانند ت بدیل آب ب...
-
تجزیه
لغتنامه دهخدا
تجزیه . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پاره پاره کردن و تقسیم کردن چیزی را. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جزء جزء کردن چیزی را. (ناظم الاطباء). جزء جزء و پاره پاره کردن .(فرهنگ نظام ). تجزئه ؛ بخش بخش کردن . حدیث : لاتعضیة فی المیراث الا فیما حَمل َ القسم ؛ ای لات...
-
تجزیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تجزِئَة] tajziye ۱. جزءجزء کردن چیزی؛ اجزای جسمی را از هم جدا کردن.۲. (شیمی) جدا کردن اجزای جسمی از یکدیگر تا معلوم شود از چه موادی ترکیب شده؛ آنالیز.۳. (ادبی) در دستور زبان، جدا کردن کلمات یک جمله و تعیین اینکه هر کلمه از کدام نوع...
-
تجزیه
دیکشنری فارسی به عربی
تشريح , تفکک , علم التشريح
-
تجزیه
واژهنامه آزاد
جز جز کردن چیزی، جدا کردن مواد
-
sorting machine, machine à trier (fr.)
ماشین تجزیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] دستگاه مکانیکی یا برقی خودکار و نیمهخودکار برای تجزیۀ انواع مرسولات پُستی
-
sorting frame, casier de tri (fr.)
قفسۀ تجزیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] قفسههایی برای جداسازی انواع مرسولات پُستی، متناسب با ابعاد آنها
-
تجزیه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جزءجزء کردن، تفکیک کردن، جدا کردن ۲. متنزع ساختن ۳. آنالیز کردن
-
تجزیه طلب
فرهنگ واژههای سره
جدایی خواه
-
decomposition
تجزیه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واکنشی که در آن از یک واکنشدهنده دو یا چند فراورده پدید آید
-
parsing
تجزیه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] جداسازی اجزای نحوی و معنایی و ارجاعی متن
-
sorting, tri (fr.)
تجزیه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] تفکیک دستی و مکانیکی مرسولات براساس مقصد و نشانی گیرنده یا مشخصههای دیگر
-
online analysis
تجزیۀ برخط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] سامانۀ تجزیۀ خودکاری که در آن با استفاده از کاوند از منبع نمونه میگیرند و سپس نمونه را وارد بخش تجزیه میکنند