کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجزیه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قابل تجزیه
لغتنامه دهخدا
قابل تجزیه . [ ب ِ ل ِ ت َ ی َ ] (ص مرکب ) تجزیه پذیر، آنچه بتوان اجزاء آن را تفکیک کرد.
-
تجزیه شدن
دیکشنری فارسی به عربی
تحلل
-
تجزیه ای
دیکشنری فارسی به عربی
تحليلي
-
استاد تجزیه
دیکشنری فارسی به عربی
محلل
-
تجزیه طلب
دیکشنری فارسی به عربی
الإنفصالي
-
تجزیه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حرر , حلل , صنف , قطع , ملخص
-
تجزیه ناپذیر
دیکشنری فارسی به عربی
ذري
-
dissociative fugue
گریز تجزیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اخــتـلالی تــجـزیـهای (dissociative disorder) که در آن فرد بهطور ناگهانی و غیرمنتظره محل زندگی و فعالیت خود را تغییر میدهد و با فراموش کردن هویت قبلی هویت جدیدی برای خود میسازد متـ . گریز روانزاد psychogenic fugue
-
تجزیه و تحلیل
فرهنگ واژههای سره
موشکافی، واکاو
-
dissociative identity disorder, multiple-personality disorder, MPD
اختلال تجزیۀ هویت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اختلالی تجزیهای (dissociative disorder) که فرد مبتلا به آن چند هویت یا شخصیت متمایز دارد که هریک بهتناوب رفتارهای او را تحت تأثیر قرار میدهند
-
dissociative disorders
اختلالهای تجزیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] گروهی از اختلالها که مشخصۀ آنها آشفتگی ناگهانی یا تدریجی یا گذرا یا مزمن در یکپارچگی طبیعی کنشهای مربوط به آگاهی یا حافظه یا ادراک محیط است
-
decomposable ideal
آرمانۀ تجزیهپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] آرمانهای که دارای یک تجزیۀ ابتدایی است
-
factorizable algebra
جبر تجزیهپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] جبری که هر عضو آن را بتوان بهصورت حاصلضرب دو عضو آن جبر نوشت
-
degradative succession
توالی تجزیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نوعی توالی که بر روی اندامگانهای مرده و در مدت نسبتاً کوتاهی به وجود میآید
-
factorization
تجزیه به عاملها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] نوشتن یک عدد یا چندجملهای بهصورت حاصلضرب چند عدد یا چندجملهای متـ . عاملیابی