کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجريد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تجريد
معنی
تجريد , انتزاع , چکيدگي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجريد
دیکشنری عربی به فارسی
تجريد , انتزاع , چکيدگي
-
واژههای مشابه
-
تجرید
واژگان مترادف و متضاد
۱. عزلتگزینی، تنهایی ۲. انتزاع، پیرایش، مجردسازی ۳. مجرد ساختن ۴. تنهایی گزیدن، گوشهگیری کردن ۵. برهنه کردن ≠ تعمیم
-
تجرید
فرهنگ واژههای سره
آهنجش
-
abstraction
تجرید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] شیوهای در خدمات اَبری که امکان میدهد کاربر با جزئیات سروکار نداشته باشد
-
تجرید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تنهایی گزیدن . 2 - (مص م .) پیراستن ، تجرید معانی . 3 - پوست کندن . 4 - برهنه کردن . 5 - گوشه گرفتن ، تنهایی . 6 - درآوردن شمشیر از غلاف . 7 - (اِمص .) پیرایش .
-
تجرید
لغتنامه دهخدا
تجرید. [ ت َ ] (اِخ ) نامش میرحیدر و از شعرای متأخر هند است . ابتدا در خدمت قمرالدین اعتمادالدوله بود و سپس به بنگاله رفت و در سال 1150 هَ . ق . درگذشت . از اوست :بوی رحمی چشم نتوان داشت اینجا از گلی در فرنگستان حسن او مسلمانی کجاست .(از قاموس الاعل...
-
تجرید
لغتنامه دهخدا
تجرید. [ ت َ ] (ع مص ) برهنه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). برهنه کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برهنه کردن چیزی را از زوایدی که بر آن باشد. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). در لغت برهنه کردن . (کشا...
-
تجرید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajrid ۱. (تصوف) ترک کردن علایق و اغراض دنیوی و به طاعت و عبادت پرداختن.۲. [قدیمی] تنهایی.۳. [قدیمی] عاری شدن از قیود مادی.
-
تجرید
دیکشنری فارسی به عربی
تجريد
-
اصحاب تجرید
لغتنامه دهخدا
اصحاب تجرید. [ اَ ب ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عارفان و حکمایی که به تجرید روح از بدن و پیوستن آن به جهان ارواح قائلند و در آن حالت وجد و لذت خاصی برای آنان روی میدهد. سهروردی آرد: برحسب نظر حکما همچنانکه تن های آدمیان را نفس ناطقه ایست ، افلاک...
-
جستوجو در متن
-
انتزاع
دیکشنری فارسی به عربی
تجريد
-
چکیدگی
دیکشنری فارسی به عربی
تجريد
-
کلیت
واژگان مترادف و متضاد
تعمیم، تمامیت، عمومیت ≠ تجرید، جزئیت