کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجريب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تجريب
معنی
ازمايش
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجريب
دیکشنری عربی به فارسی
ازمايش
-
واژههای مشابه
-
تجریب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آزمودن ، آزمایش کردن .
-
تجریب
لغتنامه دهخدا
تجریب . [ ت َ ] (ع مص ) آزمودن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اختبار و امتحان کردن از کسی یا چیزی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). آزمودن . (از آنندراج ). آزمایش وامتحان . || گرفتن عیار. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ازمایش
دیکشنری فارسی به عربی
اختبار , اغراء , تجربة , تجريب , خجول , فحص , محاکمة , محاولة
-
تجاریب
لغتنامه دهخدا
تجاریب . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تجربه . تجارب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تجریب و تجارب شود.
-
تجربة
لغتنامه دهخدا
تجربة. [ ت َ رِ ب َ ](ع مص ) آزمودن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).تجریب . آگاهی یافتن و آزمودن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به تجربت و تجربه شود.
-
آزمودن
لغتنامه دهخدا
آزمودن . [ زْ / زِ دَ ] (مص ) تجربت . تجربه . امتحان . اختبار. (زوزنی ). ابتلا. تجریب . (دهار). آزمایش کردن . تدریب . بلاء. (ادیب نطنزی ). بلا. بلو. ابلا. تجریس .بور. ابتیار. احتناک . سنجیدن . خبرت . (دهار). سبر. فتنه . افتتان . وارسی کردن . تمحیص . ...
-
باباطاهر
لغتنامه دهخدا
باباطاهر. [ هَِ ] (اِخ ) باباطاهر عریان همدانی بوده و مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه ٔ عارفان است سبب شد تا وی گوشه گیر گشته و گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی خود باقی نگذارد فقط در بعض کتب صوفیه ذکری از مقام معنوی و مسلک ریاضت و درویشی و صفت تقوی و...