کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تجدید
/tajdid/
معنی
۱. نو کردن؛ تازه کردن.
۲. از سر گرفتن امری یا کاری؛ از نو آغاز کردن.
۳. (اسم) درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است.
۴. تکرار.
〈 تجدید مطلع: (ادبی) آوردن مطلع دیگر در یک قصیده بهواسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه.
〈 تجدید فراش کردن: دوباره زن گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ازسرگیری، تازگی، دوبارگی، نوسازی، نوی
۲. نو کردن، از نو ساختن
۳. نمره حد نصاب قبولی نیاوردن
برابر فارسی
ازسرگیری، دوباره
فعل
بن گذشته: تجدید کرد
بن حال: تجدید کن
دیکشنری
renewal, revival
-
جستوجوی دقیق
-
تجدید
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازسرگیری، تازگی، دوبارگی، نوسازی، نوی ۲. نو کردن، از نو ساختن ۳. نمره حد نصاب قبولی نیاوردن
-
تجدید
فرهنگ واژههای سره
ازسرگیری، دوباره
-
تجدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نو کردن ، از سر گرفتن . 2 - (اِمص .) نوسازی ، از سرگیری . ؛~ خاطره به یاد آوردن آن . ؛~ فراش دوباره زن گرفتن . ؛~ نظر بررسی مجدد. ؛~ ِ قوا سر و سامان دادن تجهیزات و افراد.
-
تجدید
لغتنامه دهخدا
تجدید. [ ت َ ] (اِ) معاد. در انجیل متی 19: 28 و در رساله ٔ تیطس 3: 5 یاد شده است . و در خصوص تفسیر این دو آیه مباحثات بسیار اتفاق افتاده است و قصد از لفظی که در انجیل متی یافت میشود یا تولد ثانی میباشد که متابعین مسیح خواهند یافت و یا برطرف شدن جمیع ...
-
تجدید
لغتنامه دهخدا
تجدید. [ ت َ ] (ع مص ) نو کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نو کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تازه و جدید کردن . (فرهنگ نظام ). از سر کردن . (زوزنی ).از سر نو ساختن ...
-
تجدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajdid ۱. نو کردن؛ تازه کردن.۲. از سر گرفتن امری یا کاری؛ از نو آغاز کردن.۳. (اسم) درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است.۴. تکرار.〈 تجدید مطلع: (ادبی) آوردن مطلع دیگر در یک قصیده بهواسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه...
-
تجدید
دیکشنری فارسی به عربی
احياء , تکرار
-
واژههای مشابه
-
تجديد
دیکشنری عربی به فارسی
دوباره پرکردن , بازپرسازي , بصورت امروزي در اوردن , جديد کردن
-
تجدید حیات
فرهنگ واژههای سره
باززیست
-
تجدید نظر
فرهنگ واژههای سره
بازنگر
-
تجدید شدن
لغتنامه دهخدا
تجدید شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تازه شدن . نو گردیدن . || در تداول امروز بیشتر درباره ٔ شاگردان مدارس گفته شود که در امتحان خرداد در چند درس و یا همه ٔ درسها پذیرفته نمی شوند و باید باردیگر در شهریور امتحان دهند. رجوع به تجدیدی شود.
-
تجدید کردن
لغتنامه دهخدا
تجدید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تازه کردن . نو کردن . رجوع بتجدید و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تجدید گردیدن
لغتنامه دهخدا
تجدید گردیدن . [ ت َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تجدید شدن . رجوع به تجدید و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تجدید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
جدد