کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجحیظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجحیظ
لغتنامه دهخدا
تجحیظ. [ت َ ] (ع مص ) تیز کردن نظر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
تجهیز
واژگان مترادف و متضاد
۱. آراستن، آماده کردن، بسیجیدن، ۲. آمادهسازی، بسیج، تدارک، تهیهبینی، مجهزسازی
-
تجهیز
فرهنگ واژههای سره
ساز و برگ
-
تجهیز
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آراستن ، آماده کردن . 2 - آماده کردن لشکر.
-
تجهیز
لغتنامه دهخدا
تجهیز. [ ت َ ] (ع مص ) دوانیدن اسب را بروی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ساختن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر و غازی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از غیاث اللغات )(از فرهنگ نظام ) :...
-
تجهیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajhiz ۱. مجهز کردن.۲. آماده کردن اسباب کاری مانندِ سازوبرگ لشکر.
-
جستوجو در متن
-
مجحظ
لغتنامه دهخدا
مجحظ. [ م ُ ج َح ْ ح ِ ](ع ص ) کسی که تیز، نظر می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). و رجوع به تجحیظ شود.