کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجثجث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجثجث
لغتنامه دهخدا
تجثجث . [ت َ ج َ ج ُ ] (ع مص ) بسیار شدن موی . || بیفشاندن مرغ پر خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بیفشاندن
لغتنامه دهخدا
بیفشاندن . [ ی َدَ ] (مص ) افشاندن : بیفشاندن بر؛ نثار کردن . (یادداشت مؤلف ). || تکانیدن : تجثجث ؛ بیفشاندن مرغ پر خود را. (منتهی الارب ). رجوع به افشاندن شود.
-
موی
لغتنامه دهخدا
موی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. مو. شَعر. (دهار) (منتهی الارب ). صفر. طمحرة.(منتهی الارب ) : اگر موی را بسوزانند در قوت مان...