کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تجبیر
معنی
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - هر چیز شکسته را بستن . 2 - شکسته بندی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجبیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - هر چیز شکسته را بستن . 2 - شکسته بندی .
-
تجبیر
لغتنامه دهخدا
تجبیر. [ ت َ ] (ع مص ) شکسته وادربستن . (تاج المصادر بیهقی ). شکسته بستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بستن شکسته را. (ناظم الاطباء). التیام یافتن استخوان شکسته . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || نیکو کردن حال کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
-
جستوجو در متن
-
شکسته
لغتنامه دهخدا
شکسته . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) مکسور و خردشده . (ناظم الاطباء). خرد. (آنندراج ). منکسر. مکسور. کسیر. (منتهی الارب ). نعت مفعولی از شکستن در معنی متعدی آن . (یادداشت مؤلف ). صاحب آنندراج در توضیح شکسته و فرق آن با خرد مینویسد: شکسته وقتی ...