کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجاوز یا حمله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
counterattacks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد حمله، حمله متقابل، حمله متقابل کردن
-
counterattack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد حمله، حمله متقابل، حمله متقابل کردن
-
هجوم خاطف
دیکشنری عربی به فارسی
حمله رعد اسا , حمله رعد اسا کردن
-
assault
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله، تجاوز، یورش، حمله به مقدسات، اظهار عشق، تجاوز یا حمله کردن
-
assaults
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله، تجاوز، یورش، حمله به مقدسات، اظهار عشق، تجاوز یا حمله کردن
-
parries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
parries، دفع کردن حمله حریف، دفع حمله، دورسازی، طفره رفتن، دور کردن
-
parry
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پری، دفع کردن حمله حریف، دفع حمله، دورسازی، طفره رفتن، دور کردن
-
blitz
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رعد و برق، حمله رعد اسا، حمله رعد اسا کردن
-
فیل بند
لغتنامه دهخدا
فیل بند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) اصطلاحی در بازی شطرنج ، و آن چنین است که با یک پیل و دو پیاده بازی شود، بدین ترتیب که در پس پیل خود دو پیاده گذارد تا این هر سه مهره پشتشان به یکدیگر باشد و مهره ٔ حریف به هر کدام ازآنها حمله کند مورد حمله ٔ دیگری قرار گیر...
-
حملة
لغتنامه دهخدا
حملة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) آهنگ بر دشمن در جنگ . (منتهی الارب ). صولت : بهر حمله ای قارن رزم سازبیفکند صد گرد گردن فراز.فردوسی .بیک حمله از جایشان بگسلدچو بگسستشان بر زمین کی هلد. فردوسی .- حمله آوردن ؛ حمله بردن :یکی حمله آورد کافور سخت بر آن بارورخس...
-
assaulted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله کرد، تجاوز یا حمله کردن
-
attack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله، یورش، تعرض، تجاوز، تاخت، تاخت و تاز، تکش، اصابت یا نزول ناخوشی، حمله کردن، حمله کردن بر، مبادرت کردن به، تاخت کردن، مورد حمله قرار دادن، تعرض کردن
-
attacks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حملات، حمله، یورش، تعرض، تجاوز، تاخت، تاخت و تاز، تکش، اصابت یا نزول ناخوشی، حمله کردن، حمله کردن بر، مبادرت کردن به، تاخت کردن، مورد حمله قرار دادن، تعرض کردن
-
invade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله کردن، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در
-
invades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله می کند، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در