کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجاوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تجاوز
/tajāvoz/
معنی
۱. حملۀ نظامی یک یا چند کشور به یک یا چند کشور دیگر.
۲. آسیب رساندن یا از میان بردن حقوق دیگران.
۳. خارج شدن از اندازه.
۴. [قدیمی] گذشت؛ بخشش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اجحاف، تخطی، تخلف
۲. تعدی، تعرض، دستدرازی، دستاندازی
۳. حدشکنی، مرزشکنی
۴. هتکعصمت، عمل منافی عفت به عنف
۵. اغماض، چشمپوشی، عفو، گذشت
۶. اجحاف کردن، تخطی کردن، حدشکنی کردن
۷. سرپیچی کردن
برابر فارسی
چنگ اندازی، دست درازی، تازش
فعل
بن گذشته: تجاوز کرد
بن حال: تجاوز کن
دیکشنری
aggression, breach, encroachment, impingement, inroad, offense, transgression, trespass, violation
-
جستوجوی دقیق
-
تجاوز
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجحاف، تخطی، تخلف ۲. تعدی، تعرض، دستدرازی، دستاندازی ۳. حدشکنی، مرزشکنی ۴. هتکعصمت، عمل منافی عفت به عنف ۵. اغماض، چشمپوشی، عفو، گذشت ۶. اجحاف کردن، تخطی کردن، حدشکنی کردن ۷. سرپیچی کردن
-
تجاوز
فرهنگ واژههای سره
چنگ اندازی، دست درازی، تازش
-
تجاوز
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) [ ع . ] (مص ل .) درگذاشتن ، فراگذاشتن .
-
تجاوز
لغتنامه دهخدا
تجاوز. [ ت َ وُ ] (ع مص ) عفو کردن گناه کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درگذشتن ازگناه . (ترجمان عادل بن علی ) (آنندراج ) : سزاوار عاطفت خداوند عالم سلطان بزرگ ... که آنچه به اول رفته از بندگان تجاوز فرمایند. (تاریخ بیهقی ). هر کار بقصد نقض عهد ...
-
تجاوز
دیکشنری عربی به فارسی
دست اندازي کردن , دست درازي کردن , تخطي کردن , تجاوز کردن , متجاوز بودن , سواره گذشتن از , پايمال کردن , باطل ساختن , برتري جستن بر , برتر يا مهمتر بودن , ورا رفتن , برتري يافتن , سبقت جستن , بالاتر بودن , سرپيچي , تخلف , تجاوز , خطا , گناه , فراروي
-
تجاوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajāvoz ۱. حملۀ نظامی یک یا چند کشور به یک یا چند کشور دیگر.۲. آسیب رساندن یا از میان بردن حقوق دیگران.۳. خارج شدن از اندازه.۴. [قدیمی] گذشت؛ بخشش.
-
تجاوز
دیکشنری فارسی به عربی
انتهاک , تجاوز , حالة الحرب , عداء , مخالفة , هجوم
-
واژههای مشابه
-
تجاوز کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعدی کردن، تعرض کردن، دستاندازی کردن، دستدرازی کردن ۲. حدشکنی کردن، مرزشکنی کردن ۳. اجحاف کردن، تخطی کردن ۴. هتک عصمت کردن، هتک حیثیت کردن
-
rape, sexual assault
تجاوز جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] تماس جنسی آزاردهندۀ یک شخص با شخص دیگر
-
تجاوز کردن
لغتنامه دهخدا
تجاوز کردن . [ ت َ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب )درگذشتن و از حد خود درگذشتن . (ناظم الاطباء). || تعدی کردن . بگذشتن . پای بیرون نهادن از... بهمه ٔ معانی رجوع به تجاوز و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تجاوز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارتطم , اغز , تجاوز
-
تجاوز بمقدسات
دیکشنری فارسی به عربی
تدنيس المقدسات
-
تجاوز نشده
دیکشنری فارسی به عربی
منيع
-
rape crisis centre
مرکز بحران تجاوز جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] مرکزی که فمینیستها برای تأمین نیازهای خاص قربانیان و بازماندگان تجاوز تأسیس کردهاند و فعالیتهای آنها حوزههای مختلفی را شامل میشود، از حمایت فوری از قربانیان گرفته تا تلاش برای تغییر روابط اجتماعی نابرابر میان مردان و زنان