کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجاهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
connives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متصل، چشم پوشی کردن، تجاهل کردن، اغماض کردن
-
escape mechanism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرار از مکانیزم، تجاهل، طفره وتعلل، وسیله فرار
-
تهرب
دیکشنری عربی به فارسی
طفره , گريز , تجاهل , بهانه , حيله , گريز زني
-
evasions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبعیض، گریز، طفره، تجاهل، طفره روی، بهانه، حیله، گریز زنی
-
ومضة
دیکشنری عربی به فارسی
چشمک زدن , سوسو زدن , تجاهل کردن , ناديده گرفته , نگاه مختصر , چشمک
-
evasion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرار از زندان، گریز، طفره، تجاهل، طفره روی، بهانه، حیله، گریز زنی
-
ناآگاهی نمودن
لغتنامه دهخدا
ناآگاهی نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تغافل . (دهار). خود را به بیخبری زدن . تجاهل . به بی خبری تظاهر کردن .
-
تسافه
لغتنامه دهخدا
تسافه . [ ت َ ف ُ ه ْ ] (ع مص ) نادانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تجاهل . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
blink
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک زدن، چشمک، نگاه مختصر، سوسو زدن نور چراغ، سوسو زدن، تجاهل کردن
-
blinks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک می زند، چشمک، نگاه مختصر، سوسو زدن نور چراغ، چشمک زدن، سوسو زدن، تجاهل کردن
-
ignore
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشم پوشی، رد کردن، چشم پوشیدن، تجاهل کردن، نادیدهپنداشتن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن، محل نگذاشتن
-
احمل
دیکشنری عربی به فارسی
رقم نقلي , رساندن , بردن , حمل کردن , نقل کردن , تجاهل کردن , ناديده پنداشتن , چشم پوشيدن , رد کردن , بي اساس دانستن , برسميت نشناختن
-
ignores
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نادیده گرفته می شود، رد کردن، چشم پوشیدن، تجاهل کردن، نادیدهپنداشتن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن، محل نگذاشتن
-
ignoring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نادیده گرفتن، رد کردن، چشم پوشیدن، تجاهل کردن، نادیدهپنداشتن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن، محل نگذاشتن
-
evaded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرار کرد، طفره رفتن، از سر باز کردن، طفره زدن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن