کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تثبیت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
stabilised warfare
جنگ تثبیتشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جنگی که در آن عملیات هر دو طرف متخاصم منحصر به اجرای تحرکات محدود است
-
تبدیل تثبیتکنندۀ واریانس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] ← تبدیل تثبیتکنندۀ وردایی
-
variance stabilizing transformation
تبدیل تثبیتکنندۀ وردایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] تبدیلی از یک متغیر تصادفی که استقلال تابعی بین میانگین و واریانس را فراهم سازد متـ . تبدیل تثبیتکنندۀ واریانس
-
immobilized pH gradient, IPG
شیو pH تثبیتشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] نوعی روش تمرکز همبار که در آن pH نواحی ژل از قبل تثبیت شده است
-
جستوجو در متن
-
fixating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت، تثبیت کردن، محکم کردن، متمرکز کردن
-
confirm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تایید، تایید کردن، تصدیق کردن، تثبیت کردن
-
fixated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ثابت شده، تثبیت کردن، محکم کردن، متمرکز کردن
-
confirms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تایید می کند، تایید کردن، تصدیق کردن، تثبیت کردن
-
fixates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفع می شود، تثبیت کردن، محکم کردن، متمرکز کردن
-
stabilised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت شده، ثابت شدن، تثبیت کردن، پایاساختن، بحالت موازنه دراوردن، پایاسازی، استوار کردن
-
stabilizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت می شود، ثابت شدن، تثبیت کردن، پایاساختن، بحالت موازنه دراوردن، پایاسازی، استوار کردن
-
stabilized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت شده، ثابت شدن، تثبیت کردن، پایاساختن، بحالت موازنه دراوردن، پایاسازی، استوار کردن
-
solidifying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت کننده، سفت کردن، محکم کردن، جامد کردن، متبلور شدن، سفت کردن یا شدن، یک پارچه شدن، متبلور کردن
-
solidified
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت شده، سفت کردن، محکم کردن، جامد کردن، متبلور شدن، سفت کردن یا شدن، یک پارچه شدن، متبلور کردن
-
avouching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجتناب از، تصدیق و تایید کردن، اشکارا گفتن، اقرار کردن، اطمینان دادن، تضمین کردن، تثبیت کردن