کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تت و پت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تت و پت کردن
لغتنامه دهخدا
تت وپت کردن . [ ت ِ ت ُ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون طفل نو زبان باز کرده سخن گفتن . شکسته سخن گفتن چنانکه اطفال . شکسته چنان سخن گفتن که بیشتر حروف به «ت » و «پ » بدل گردد. با زبانی گرفته چون اطفال سخن گفتن .رجوع به تت و پت و تت و پت افتادن و تته پته...
-
واژههای مشابه
-
تت رام نس
لغتنامه دهخدا
تت رام نس . [ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) (... صیدایی ). یکی از اشخاص معروف بحریه ٔ خشایارشا در جنگ با یونان که پس از فرماندهان بحری قرار داشت . وی پسر آنیسوس بود. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 471 شود.
-
جستوجو در متن
-
شوی
لغتنامه دهخدا
شوی . (اِ) شوربا و آهاری را گویند که بر روی تار پارچه ای که می بافند مالند. (برهان ). آهار جولاهان بود و آن را بت نیز گویند. (یادداشت مؤلف ). پت . رجوع به پت و شوی مال شود. || شوربا و آش . (جهانگیری ) (انجمن آرا). شوربا. (رشیدی ) (فهرست مخزن الادویه...
-
تته پته افتادن
لغتنامه دهخدا
تته پته افتادن . [ ت ِ ت ِ پ ِ ت ِاُ دَ ] (مص مرکب ) تته پته کردن . از نادانی یا ترس بیان مقصود را بخوبی نتوانستن . تت و پت کردن . رجوع به تت و پت و تته و پته و دیگر ترکیبهای آن دو شود.
-
تته پته
لغتنامه دهخدا
تته پته . [ ت ِ ت ِ پ ِ ت ِ ] (اِ مرکب ، ازاتباع ) تت و پت . لکنت . با کردن و افتادن مستعمل : تته پته کردن . تته پته افتادن . رجوع به تت و پت شود.
-
پت پت
لغتنامه دهخدا
پت پت . [ پ ِ پ ِ ] (اِصوت ) حکایت صوت پیاپی فتیله ٔ چراغ گاه بآخر رسیدن روغن . جرِست چراغ و شمع میران . بانگ فتیله ٔ چراغ و شمع چون خاموش شدن خواهد. آواز فتیله ٔ چراغ چون روغن آمیخته به آب دارد یا روغن آن نزدیک به برسیدن است .- پت پت کردن (چراغ یاشم...
-
پت پت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) 1 - صدا کردن فتیلة چراغ و شمع و مانند آن . 2 - اصطلاحی است که میکانیسین ها و عوام برای صدای موتور اتومبیل ها به هنگام خرابی آن استعمال کنند.
-
پت
واژهنامه آزاد
پِت:پتک ، دسته سندان که برای خرد کردن اشیا از آن استفاده میشود.
-
پت و پهن
لغتنامه دهخدا
پت و پهن . [ پ َ ت ُ پ َ] (ص مرکب ) از اتباع . پهنی پهن : بینیئی پت و پهن .
-
پت
فرهنگ فارسی معین
(پَ) ( اِ.) = بت : لعابی از کتیرا و نشاسته و مانند آن ، آهار، آش جامد.
-
فت فت کردن
لغتنامه دهخدا
فت فت کردن . [ ف ِ ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهسته و بشتاب چیزی را به کسی گفتن و غالباً با نیتی بد. (یادداشت بخط مؤلف ). پت پت یا پچ پچ کردن . نجوی .
-
پت و پاره
فرهنگ گنجواژه
ژنده و فرسوده.
-
پت و پوز
فرهنگ گنجواژه
دهان ،پوزه.