کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تتق کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تتق کشیدن
لغتنامه دهخدا
تتق کشیدن . [ ت ُ ت ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) پرده کشیدن . (ناظم الاطباء) : ظلمت به پیش چشمه ٔ حیوان تتق کشیدرفتیم و ذوق چشمه ٔ حیوان گذاشتیم . وحشی .رجوع به تتق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
واژههای مشابه
-
تَتَق
فرهنگ گنجواژه
صدای ضربه(طهرانی)
-
تتق تتق
فرهنگ گنجواژه
دوبار صدای ضعیف.
-
تتق سپهرگون
لغتنامه دهخدا
تتق سپهرگون . [ ت ُ ت ُ ق ِ س ِ پ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از چادر و پرده ٔ کبود است . (برهان ) (آنندراج ). پرده ٔ کبود. (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). || پیاله ٔ کبودی را نیز گویند که ازمینا سازند. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) ...
-
تتق نیلی
لغتنامه دهخدا
تتق نیلی . [ ت ُ ت ُ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ). آسمان . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). || ابر سیاه . (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تتق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تتق باف
لغتنامه دهخدا
تتق باف . [ ت ُ ت ُ ] (نف مرکب ) تتق بافنده . که پرده بافد : خرد کاری بین که در مشرق تتق بافان شب دق مصری را نورد ذیل اکسون کرده اند. مجیر بیلقانی .رجوع به تتق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تتق بند
لغتنامه دهخدا
تتق بند. [ ت ُ ت ُ ب َ] (نف مرکب ) که تتق بندد. که پرده کشد : گهربخشنده ٔ ابر تتق بنددرافشاننده ٔ صبح شکرخند. خواجو.گاه نقش آرای آرایش به انگیز خیال گاه در حجله تتق بند عروسان بوده ام . نظام قاری (دیوان ص 97).رجوع به تتق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تتق تق
فرهنگ گنجواژه
صدای ضربه.
-
جستوجو در متن
-
تتغ
لغتنامه دهخدا
تتغ. [ ت ُ ت ُ ] (اِ)تتق . پرده که پارچه ٔ حایل باشد و با لفظ کشیدن و بستن استعمال میشود. (فرهنگ نظام ). رجوع به تتق شود.
-
پرده
لغتنامه دهخدا
پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . سِجاف . سَجف . سِجف . قشر. سُتره . ستار. سِتاره . سدیل . سُدل . سِدل . سَدَل . وقاء. (دهار). صداو. (منتهی الارب...