کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تتریح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تتریح
لغتنامه دهخدا
تتریح . [ ت َ ] (ع مص ) اندوهگین کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اندوهگین کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
تطریح
لغتنامه دهخدا
تطریح . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار اوکندن . (تاج المصادر بیهقی ). بسیار بیوکندن . (زوزنی ). افکندن و دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند کردن بنا. (تاج المصادر بیهقی ). طویل و دراز ساختن بنا را. (منتهی الارب ) (آ...
-
جستوجو در متن
-
مترح
لغتنامه دهخدا
مترح . [ م ُ ت َرْ رِ ] (ع ص ) اندوهگین کننده . (آنندراج ). کسی که اندوهگین می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تتریح شود.
-
اندوهگن کردن
لغتنامه دهخدا
اندوهگن کردن . [ اَ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غمگین کردن . ایساف . اشجاء. تتریح . ایحاش . احزان . اقلاق . شجب . هم . شف . شجو. شجن . حزن . (از تاج المصادر بیهقی ).