کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تتابع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تتابع
/tatābo'/
معنی
پیاپی شدن؛ در پی هم قرار گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تتابع
فرهنگ فارسی معین
(تَ بُ) [ ع . ] (مص ل .) پیاپی شدن .
-
تتابع
لغتنامه دهخدا
تتابع. [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) پیاپی درافتادن . (زوزنی ). پیاپی شدن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). توالی . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). توالی و پشت هم درآمدن . (فرهنگ نظام ): تتابعت الا...
-
تتابع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatābo' پیاپی شدن؛ در پی هم قرار گرفتن.
-
جستوجو در متن
-
ترامی
واژهنامه آزاد
(فقه) بر وزن تراضی در لغت به معنی منجر شدن و منتهی شدن سلسله علل به نتیجه ای است، و نیز به معنی تتابع و پی در پی آمدن و افزوده شدن است.
-
ازاغب
لغتنامه دهخدا
ازاغب . [ اَ غ ِ ] (اِخ ) موضعی در قول اخطل :أتانی و اهلی بالأزاغب أنه تتابع من آل الصریخ ثمالی .(معجم البلدان ).
-
تکاتع
لغتنامه دهخدا
تکاتع. [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) پیاپی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) تتابع. (اقرب الموارد). || با یکدیگر پس روی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
نهیج
لغتنامه دهخدا
نهیج . [ ن َ ] (ع مص ) ربو. بهر. نهج . (از متن اللغة). رجوع به نَهَج شود. || (اِ) ربو و تواتر نفس بر اثر حرکت تند. (از اقرب الموارد). نَهَج . (از المنجد) تتابع نفس . تاسه . دمه . دما. (یادداشت مؤلف ).
-
تلاحق
لغتنامه دهخدا
تلاحق . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) در یکدیگر رسیدن . (زوزنی ). یکی بدیگری رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بهمدیگرپیوستن . (آنندراج ). || پیاپی شدن اخبار. || تتابع احوال قوم . (از اقرب الموارد).
-
بهر
لغتنامه دهخدا
بهر. [ ب ُ ] (ع اِ) زمین فراخ . || میانه ٔ وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || تاسه و دمه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تتابع نَفَس و انقطاع آن از درماندگی در کار، و به عبارت دیگر آنچه در کوشش شدید و دویدن در ...
-
عطعطة
لغتنامه دهخدا
عطعطة. [ ع َع َ طَ ] (ع اِ) پیاپی آواز کردن در حرب و جز آن ، یابا هم آمیختن قوم در آن ، یا حکایت آواز بی باکان چون بر قومی چیره شوند و گویند عیط عیط. (از منتهی الارب ). تتابع آوازها و درهم آمیختن آنها در جنگ و غیرجنگ ،و گویند آن حکایت صوت اشخاص بی با...
-
تهزج
لغتنامه دهخدا
تهزج . [ ت َ هََ زْ زُ ] (ع مص ) سراییدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تدارک و تتابع صوت . (از اقرب الموارد). || بانگ کردن کمان وقت زه کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بانگ کردن رعد. (از ا...
-
پسروی کردن
لغتنامه دهخدا
پسروی کردن . [ پ َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیروی کردن . تابعیت کردن . متابعت . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). تبع. اتباع . اتبّاع . تباعة. اقتداء. اقتفاء. مساتلة: استتباع ؛ پس روی کردن خواستن . تباع ؛ پس روی عمل کسی کردن . تتابع؛ پس روی کردن با ...
-
تساوق
لغتنامه دهخدا
تساوق . [ ت َ وُ ] (ع مص ) پی همدیگر شدن شتران و رام گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تتابع و تقاود شتران . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || انبوهی نمودن اغنام در رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد...
-
نهج
لغتنامه دهخدا
نهج . [ ن َ هََ ] (ع اِ) تاسه و دمه . (منتهی الارب ). تاسه و دمه از ماندگی و ربو. ضیق النفس . (ناظم الاطباء). بهر. تتابع نفس . (از اقرب الموارد). دما. نهیج . تتابع نفس . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) تاسه و دمه زده شدن . (منتهی الارب ). ربو. انبهار. بشم...