کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبیان
/tebyān/
معنی
۱. آشکار بیان کردن سخن.
۲. (اسم) = قرآن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبیان
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (مص ل .) روشن کردن ، آشکار ساختن معنی .
-
تبیان
لغتنامه دهخدا
تبیان . [ ت َ/ ت ِب ْ ] (ع مص ) از «بَیَن َ» بفتح اول قیاسی و بکسرشاذ است . واضح و آشکار شدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). هویدا کردن . (دهار). پیدا و آشکار کردن . (ناظم الاطباء). روشن و هویدا شدن معانی و آشکار کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج )...
-
تبیان
لغتنامه دهخدا
تبیان . [ ت ِ] (اِخ ) یکی از نامهای قرآن است . (نفائس الفنون ).
-
تبیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tebyān ۱. آشکار بیان کردن سخن.۲. (اسم) = قرآن
-
جستوجو در متن
-
قرآن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qor'ān کتاب آسمانی مسلمانان شامل ۶۶۰۰ آیه در قالب ۱۱۴ سوره؛ تبیان.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. او راست : تبیان فی احوال البلدان .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مخزومی .مکنی به ابوالمطرب . او راست : التنبیهات علی ما فی التبیان من التمویهات . و تبیان از ابن زملکانی است .
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن قنبرعلی زنجانی (1256 - 1340 هَ . ق .) ابن محمدحسن . او راست : «تبیان البیان ». (ذریعه ج 3 ص 332).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمدبن خضر عمری شافعی کازرونی ملقب بنورالدین .نزیل مکه . او راست : الصراط المستقیم فی تبیان القرآن الکریم . و طوالع الانوار. و آن تفسیری مختصر است .
-
خضر
لغتنامه دهخدا
خضر. [ خ ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن ازدی . از فاضلان قرن هشتم هجری است . مرگ او بسال 773 هَ . ق . اتفاق افتاد واو راست : تبیان فی تفسیرالقرآن . (از کشف الظنون ).
-
عازر
لغتنامه دهخدا
عازر. [ زِ ] (اِخ ) آزر. دوست ابراهیم . (عقدالفرید ج 3 ص 90). و همان است که در قرآن آزر و پدر ابراهیم معرفی شده است : و اذ قال ابراهیم لابیه آزر أتتخذ أصناماً آلهة. (قرآن 74/6). برخی از مفسرین گویند عموی ابراهیم بوده است . در تفسیر تبیان است که آزر...
-
علی بولاقی
لغتنامه دهخدا
علی بولاقی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسین مسرعی ، مشهور به بولاقی . عالم در بیان . وی در سال 1307 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست : تبیان البیان بر حاشیه ٔ احمد صاوی بر شرح تحفةالاخوان دردیر، در علم بیان . (از معجم المؤلفین بنقل از فهرست الخدیویة ج...
-
تذکار
لغتنامه دهخدا
تذکار.[ ت َ ] (ع مص ) یاد کردن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نگه داشتن چیزی در ذهن . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (المنجد). || ذکر نمودن ، و بکسر خطاست ، چرا که سوای تبیان و تلقای ، هیچ مصدری بر وزن تفعال بکسر نیامده مگر اسم جنس و صفات ، ب...
-
قاسمی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
قاسمی سمرقندی . [ س ِ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) حسن بن احمدبن محمدبن قاسم بن جعفر، مکنی به ابومحمد. در حدیث ، امام عصر خود بود. در نیشابور سکنی کرد وتألیفاتی دارد. او راست : 1- بحر الاساتید فی صحاح المسانید. این کتاب هشتصد جزء و مشتمل بر یکصدهزار حدی...