کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبکیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبکیت
معنی
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خاموش کردن ، زبان بند کردن . 2 - زدن کسی را به شمشیر و چوب دستی . 3 - پیش آمدن کسی را به مکروه . 4 - غلبه کردن به حجت .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبکیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خاموش کردن ، زبان بند کردن . 2 - زدن کسی را به شمشیر و چوب دستی . 3 - پیش آمدن کسی را به مکروه . 4 - غلبه کردن به حجت .
-
تبکیت
لغتنامه دهخدا
تبکیت . [ ت َ ] (ع مص ) زدن کسی را با شمشیر و عصا و امثال آنها. (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط). زدن کسی را بشمشیر و چوبدستی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیش آمدن کسی را بمکروه . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (نا...
-
واژههای همآوا
-
تبکیة
لغتنامه دهخدا
تبکیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گریستن بر مرده و رثا گفتن بر وی . (از قطر المحیط). گریستن بر وی . (از اقرب الموارد). ستایش گویان بگریستن بر وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بگریانیدن . (تاج المصادر...
-
جستوجو در متن
-
تبکیع
لغتنامه دهخدا
تبکیع. [ ت َ ] (ع مص ) تبکیت . (قطر المحیط).غلبه کردن کسی را بحجت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قطع کردن چیزی را. (قطر المحیط). نیک بریدن چیزی را. (منتهی الارب ). نیک بریدن . (آنندراج )(ناظم الاطباء). || پاره پاره ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم ا...
-
درشتی کردن
لغتنامه دهخدا
درشتی کردن . [ دُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تندی کردن . مفالطت کردن . پرخاش کردن . تشدد کردن . بسختی و تندی رفتار کردن . (ناظم الاطباء). سختی کردن . خشونت کردن . سخت گرفتن . سختگیری کردن . تَبکیت . تَغلیظ. تَقریع. (منتهی الارب ). عُنف . (دهار). غلظة. (ت...
-
نکوهیدن
لغتنامه دهخدا
نکوهیدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) سرزنش کردن . (غیاث اللغات ) (از برهان قاطع) (از معیار جمالی ) (ناظم الاطباء). ملامت کردن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نکوهش . (جهانگیری ). مذمت نمودن . عیب گفتن . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). بدگوئی کردن . (فرهنگ خطی...