کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبوع
لغتنامه دهخدا
تبوع . [ ت َ ب َوْ وُ ] (ع مص ) اندازه گرفتن ریسمان با گشادن دو دست . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). قولاج کردن به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انباع الحبل و تبوع بمعنی واحد. (تاج العروس ج 5 ص 283). || گام فراخ نهادن ناقه در ...
-
واژههای مشابه
-
تبوع الشمس
لغتنامه دهخدا
تبوع الشمس . [ ت َب ْ بو عُش ْش َ ] (ع اِ مرکب ) بادی است که بعد طلوع آفتاب در مهاب مختلفه میوزد و در آخر بمهب صبا رجوع میکند. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و عرب آن را ناخوش دارند. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تبوء
لغتنامه دهخدا
تبوء. [ ت َ ب َوْ وُءْ ] (ع مص ) جای گرفتن .(زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). فرود آمدن و مقیم شدن در مکانی . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حدیث : من کذب علی ّ متعمداً فلیتبوءْ مقعده من النار. || قادرشدن مر...
-
طبوع
لغتنامه دهخدا
طبوع . [ طَب ْ بو ] (ع اِ) جانورکی است زهردار. || قسمی از بوزینه که گزیدنش را درد سخت باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جنبنده ای است . گویند دیوه ای است . (مهذب الاسماء). || دانه ٔ سمی است که از گزیدن آن درد بسیار بهم میرسد. (فهرست مخزن الادویه ).
-
طبوع
لغتنامه دهخدا
طبوع . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طِبع.
-
تَبُوءَ
فرهنگ واژگان قرآن
برگردي
-
جستوجو در متن
-
متبوع
لغتنامه دهخدا
متبوع . [ م ُ ت َ ب َوْ وِ ] (ع ص ) کسی که با قولاج چیزی را اندازه کند. || فراخ گام . || دراز رسن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تبوع شود.