کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبغم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبغم
لغتنامه دهخدا
تبغم . [ ت َ ب َغ ْ غ ُ ] (ع مص ) بانگ کردن آهو و شتر و گاو دشتی و بز کوهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
تبقم
لغتنامه دهخدا
تبقم . [ ت َ ب َق ْ ق ُ ] (ع مص ) دیرخیز و گرانبار گردیدن گوسپند از بار بچه های شکم . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ذیالة
لغتنامه دهخدا
ذیالة. [ ذَ ل َ ] (اِخ ) خلاتی باشد از خلاة حرة میان نخل و خیبر، بنو ثعلبة را : الا ان سلمی مغزل بذیالةخدول تراعی شادناً غیر توأم متی تستتره من منام تمامه لترضعه تبغم الیه و یبغم هی الام ذات الوداو یستزیدهامن الود والرئمان بالانف و الفم .
-
متبغم
لغتنامه دهخدا
متبغم . [ م ُ ت َ ب َغ ْ غ ِ ] (ع ص ) بانگ کننده مثل آهو و شتر و گوزن و بزکوهی و گاو دشتی . (آنندراج ). آهو و شتر و گاو دشتی و گوزن و بزکوهی بانگ کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبغم شود.