کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبعیت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبعیت کردن
مترادف و متضاد
اقتفا کردن، پیروی کردن، تاسی جستن، متابعت کردن، گردن نهادن
برابر فارسی
پیروی کردن، فرمان بردن
دیکشنری
comply
-
جستوجوی دقیق
-
تبعیت کردن
واژگان مترادف و متضاد
اقتفا کردن، پیروی کردن، تاسی جستن، متابعت کردن، گردن نهادن
-
تبعیت کردن
فرهنگ واژههای سره
پیروی کردن، فرمان بردن
-
جستوجو در متن
-
تاسی جستن
واژگان مترادف و متضاد
اقتدا کردن، پیروی کردن، تبعیت کردن، تقلید کردن
-
متابعت کردن
واژگان مترادف و متضاد
تبعیت کردن، پیروی کردن، فرمان بردن، تمکین کردن ≠ سرپیچیدن
-
تاسی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقتدا، اقتفا، پیروی، تبعیت ۲. اقتدا کردن، پیروی کردن
-
تقلید
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا، مقلدی، مقلدگری ۲. پیروی، دنبالهروی ۳. پیروی کردن، تبعیت کردن
-
تتبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatabbo' ۱. امری یا موضوعی را بهدقت مطالعه کردن؛ تفحص.۲. [قدیمی] تبعیت کردن؛ پیروی کردن.۳. [قدیمی] دنبال کردن؛ در پی چیزی رفتن.
-
متابعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اتباع، اطاعت، اقتفا، پیروی، تبعیت، تمکین، دنبالهروی ۲. پیروی کردن، متابعت کردن
-
تقلید کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیروی کردن، تبعیت کردن ۲. مقلد شدن ۳. ادای کسیرا در آوردن ۴. کار کسی را الگو قرار دادن
-
پی کسی افتادن
لغتنامه دهخدا
پی کسی افتادن . [ پ َ / پ ِ ی ِ ک َ اُ دَ ] (مص مرکب ) بدنبال وی افتادن . تعقیب او کردن . || تبعیت او کردن . پیروی او کردن .
-
تقویف
لغتنامه دهخدا
تقویف . [ ت َ ] (ع مص ) تبعیت کردن و در پی چیزی رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
عنان دربستن
لغتنامه دهخدا
عنان دربستن . [ ع ِ دَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) موافقت و همراهی کردن . تبعیت کردن . پیروی کردن : کو سواران بر سر میدان دردتا به فتراکش عنان دربستمی .خاقانی .
-
پی کسی رفتن
لغتنامه دهخدا
پی کسی رفتن . [ پ َ / پ ِ ی ِ ک َرَ ت َ ] (مص مرکب ) طلبیدن او را رفتن . برای طلبیدن او رفتن از جانب دیگری . || مشایعت کسی کردن . از دنبال او رفتن . || تبعیت او کردن .
-
تجذید
لغتنامه دهخدا
تجذید. [ ت َ ] (ع مص ) پاره پاره کردن . (زوزنی ). || تبعیت خواستن از قوم و ناکردن ایشان . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).