کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبعیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبعیة
لغتنامه دهخدا
تبعیة. [ ت َ ب َ ی ی َ ] (ع مص ) پیروی و تقلید و متابعت . (ناظم الاطباء). پیروی . (دزی ). تبعیت . رجوع به تبعیت شود.
-
واژههای همآوا
-
تبعیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی ≠ گردنکشی ۲. اطاعت کردن، پیروی کردن ۳. گردننهی، سرسپاری ≠ گردنکشی
-
تبعیت
فرهنگ واژههای سره
پیروی، فرمانبر
-
تبعیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ یَّ) [ ع . تبعیة ] (اِمص .) پیروی ، دنباله روی .
-
تبعیت
لغتنامه دهخدا
تبعیت . [ ت َ ب َ ی ی َ ] (ع مص ) پیرو شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ؛ پیروی و متابعت و تقلید. (ناظم الاطباء). تابع و پیرو بودن . لفظ مذکور مصدر جعلی است ، چه لفظ تبع خود مصدر است . (فرهنگ نظام ). و با کردن صرف شود: تبعیت کردن . || ...
-
تبعیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تبعیّة] taba'iy[y]at پیروی.
-
جستوجو در متن
-
تبعیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ یَّ) [ ع . تبعیة ] (اِمص .) پیروی ، دنباله روی .
-
استعارة التخییلیة
لغتنامه دهخدا
استعارة التخییلیة. [ اِ ت ِرَ تُت ْ ت َخ ْ لی ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) ان یستعمل مصدرالفعل فی معنی غیر ذلک المصدر علی سبیل التشبیه ثم یتبع فعله فی النسبة الی غیر. نحو کشف (؟) فان مصدره هو الکشف فاستعیر الکشف للازالة ثم استعار کشف لأزال تبعاً لمص...
-
منطوق
لغتنامه دهخدا
منطوق . [ م َ ] (ع ص ، اِ) سخن و کلام . (غیاث ) (آنندراج ). || گفته شده و نطق شده و تلفظشده . (ناظم الاطباء). || مضمون و معانی .(غیاث ) (آنندراج ). || نزد اصولیان ، خلاف مفهوم . (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). منطوق یعنی مدلول منطوقی و ...
-
استعارة
لغتنامه دهخدا
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا انفرد. (منتهی الارب ). || دست بدست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || استعارة ادعاء معنی ا...