کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبعة
لغتنامه دهخدا
تبعة. [ ت َ ب َ ع َ ] (اِخ ) پشته ای است در حلذان طائف ، در آن پشته نقبها است . هر نقب بمسافت یک ساعت راه و در آن نقب شمشیرهای عادی و مهره ها یافت میشود و چنان پندارند که آنجا گورهای مردم عاد است و آن موضع را بزرگ شمارند و ساکنان آن از بنونصربن معاوی...
-
تبعة
لغتنامه دهخدا
تبعة. [ ت َ ب ِ ع َ ] (ع اِ) تباعة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عاقبت بد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ): و حسن نیز بالتبع از تبعة آن خائف گشت واز پدر هراسان شد. (جهانگشای جوینی ). تبعت . رجوع به تباعه و تبعات و ...
-
واژههای مشابه
-
تبعه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهل، تابع، رعیت، شهروند ۲. پیروان، تابعان ۳. چاکران، نوکران، رعایا
-
تبعه
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ عِ) [ ع . تبعة ] (ص . اِ.) جِ تابع . 1 - پیروان . 2 - اهالی یک مملکت .
-
تبعه
لغتنامه دهخدا
تبعه . [ ت َ ب َ ع َ ] (اِ) تابعان و پیروان .این جمع تابع است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذاز تازی ، پیروان و تابعین . (ناظم الاطباء). جمع تابعاست . تابعها و پیروی کننده ها. و در زبان عربی لفظ تبع واحد و جمع هر دو استعمال میشود و جمع مشهور لفظ ...
-
تبعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تبعَة] taba'e ۱. (سیاسی) = اتباع۲. [جمعِ تابع] [قدیمی] = تابع
-
تبعه
دیکشنری فارسی به عربی
مواطن
-
تبعه
واژهنامه آزاد
سیتیزن (citizen).
-
تبعه ایران
فرهنگ واژههای سره
شهروند ایران
-
تبعه بیگانه
دیکشنری فارسی به عربی
أجْنَبي
-
تبعه یک کشور
دیکشنری فارسی به عربی
مواطن
-
واژههای همآوا
-
تبعت
فرهنگ فارسی معین
(تَ بِ عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نتیجه ناگوار، نتیجه بد. 2 - رنج ، سختی .
-
تبعت
لغتنامه دهخدا
تبعت . [ ت َب ِ ع َ ] (ع اِ) تبعة. عاقبت بد : خواجه بدیوان وزارت آمد و احمد را بخواندند سخت بترسید از تبعتی دیگر که بدو بازخورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 268 و چ فیاض ص 267). بعجب بماندم از حرص و مناقشت با یکدیگر و چندین وزر و وبال و حساب و تبعت . (تاری...