کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبعاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طباع
لغتنامه دهخدا
طباع . [ طَب ْ با ] (ع ص ) مُهرزن . || سازنده ٔ هرچه باشد. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || سازنده ٔ تیغ. (منتهی الارب ). شمشیرگر. (مهذب الاسماء) سازنده ٔ شمشیر. (سمعانی ). || صاحب طبیعت ذکی . || کوزه گر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
طباع
لغتنامه دهخدا
طباع . [ طِ ] (ع اِ) ج ِ طبع. سرشت . (دهار) (مهذب الاسماء) (السامی ). طبیعت . سرشت مردم که زایل نشود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سرشت که مردم را بدان آفریده اند. اخلاقی که از مطعم و مشرب در آدمی پیدا و مستحکم و ممتنعالزوال گردد. (منتهی الارب ). السجی...
-
تباع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabā' پیروی کردن؛ دنبال کسی رفتن؛ از پی کسی رفتن.
-
تباع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ تابِع] [قدیمی] tobbā' = تابع
-
طباع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ طبع] [قدیمی] tebā' = طبع
-
طبعا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] tab'an بالطبع؛ طبیعتاً.
-
تَبَعاً
فرهنگ واژگان قرآن
پيروان جمع تابع
-
تبعا
واژهنامه آزاد
[ ت َ ب َ عَن ْ ] (ع ق ) بالتبع. (فرهنگ نظام ). || تبع تبعاً؛ پیرو و تابع بودن . (فرهنگ نظام ).
-
جستوجو در متن
-
بالتبع
فرهنگ فارسی معین
(بِ تَّ) [ ازع . ] (ق .) تبعاً، درنتیجه .
-
جرزة
لغتنامه دهخدا
جرزة. [ج ُ زَ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است به یمامه از اراضی کوفه از آن بنی ربیعه . (از معجم البلدان ) : کان بحیرا لم یقل لی ماتری من الامر او ینظر بوجه قسیم و لو شئت فی حال الکمیت و لم تکن کأنک نصب للرماح رجیم ولکن رأیت الموت ادرک تبعاو من بعده من حا...
-
استعارة التخییلیة
لغتنامه دهخدا
استعارة التخییلیة. [ اِ ت ِرَ تُت ْ ت َخ ْ لی ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) ان یستعمل مصدرالفعل فی معنی غیر ذلک المصدر علی سبیل التشبیه ثم یتبع فعله فی النسبة الی غیر. نحو کشف (؟) فان مصدره هو الکشف فاستعیر الکشف للازالة ثم استعار کشف لأزال تبعاً لمص...
-
تبع
لغتنامه دهخدا
تبع. [ ت َ ب َ ] (ع مص ) از پی فراشدن یا با کسی رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). پس روی کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). پی روی کردن کسی را و در پی وی رفتن . (منتهی الارب ). پیروی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تباعة. (ناظم الاطباء). دنباله روی . متاب...
-
حبذا
لغتنامه دهخدا
حبذا. [ ح َب ْ ب َ ] (ع صوت ) بینی ! زهی ! نیکا! خوشا. (مهذب الاسماء). چه خوب است . چقدر محبوب است . و صاحب غیاث اللغة حبذا را، خوب است و بهتر است معنی کرده است : حبذاالأمر؛ خوب و نیکوست این کار : دوش وقت نیمه شب بوی بهار آورد بادحبذا باد شمال و خرّ...
-
اداء
لغتنامه دهخدا
اداء. [ اَ ] (ع مص ) اَدا. گذاردن دین و حق وپیام و رسالت و زکوة را. کارسازی کردن . رسانیدن وام و غیره . پرداختن (وام ، امانت و جز آن را). پرداخت . ردّ. تأدیه . تسلیم . توختن . واپس دادن (فام را) : پس بجای آورد رسالت را و ادا کرد امانت را. (تاریخ بیه...
-
اسم
لغتنامه دهخدا
اسم . [ اِ / اُ ] (ع اِ) اسم نزد بصریان معتل اللام مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثله ٔ اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی در تصغیر و اسماء در جمع تکسیر که اسم از جهت تضمن اجلال وتشریف مناسبت با معنی سمو دارد و نام نهنده بتعین نام نیک اعلای م...