کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبعات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
السلبيات
دیکشنری عربی به فارسی
پيامدهاى منفى , تبعات منفى
-
risk assessment
ارزیابی خطر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] شناسایی و سنجش مخاطرات و تبعات بالقوۀ آنها
-
diabetic diet
رژیم دیابتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیمی که برای پیشگیری از تبعات بیماری دیابت تجویز میشود
-
conflagrations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبعات، حریق بزرگ، اتش سوزی بزرگ
-
field storage unit
مهماتگاه صحرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مکانی مجزا برای ذخیرهسازی مهمات بهمنظور جلوگیری از تبعات گسترش آتش و انفجار و آلودگی
-
آثار
واژگان مترادف و متضاد
۱. رد، رگه، نشانهها ۲. کارها ۳. تالیفات، نوشتهها ۴. پیامدها، تبعات
-
advocacy platform
مشی سودمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] رویکرد حاکم بر گردشگری پیش از دهۀ 70 میلادی در نظام سرمایهداری که در آن گردشگریِ بیشتر به معنای سود بیشتر بود، بدون توجه به تبعات زیانبار این رویکرد بر منابع طبیعی
-
زحیر داشتن
لغتنامه دهخدا
زحیر داشتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) غصه داشتن . ناراحتی داشتن . سزاوار کیفر بودن . (کاری ) دارای تبعات و عواقب وخیم بودن : چون صورت حال بشنید، معلوم کرد که آن زشت ، چندان تبعت و زحیر ندارد و آن جنایت اثم کبیر نه . (مقامات حمیدی ).
-
تبعة
لغتنامه دهخدا
تبعة. [ ت َ ب ِ ع َ ] (ع اِ) تباعة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عاقبت بد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ): و حسن نیز بالتبع از تبعة آن خائف گشت واز پدر هراسان شد. (جهانگشای جوینی ). تبعت . رجوع به تباعه و تبعات و ...
-
کمال
لغتنامه دهخدا
کمال . [ ک َ ] (ع اِمص ) تمام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم مصدر است ؛لک کماله ، ای کله . (از اقرب الموارد). تمام . تمامیت . (فرهنگ فارسی معین ). تمامیت . مقابل نقص و تمامی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کامل بودن : هم سخاوت را کمال...
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن جهشیاربن ابی شجاع بن حسین بن فرخان انصاری فالی ابزری وزیر اتابک سعدبن زنگی (594 - 623 هَ .ق .). مُکنّی به ابی نصر و ملقب به عمیدالدین ، صاحب قصیده ٔ معروف اشکنوانیّه . وی از فضلاء عصر خود بود.و با امام فخر رازی معاصر...