کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبسة
لغتنامه دهخدا
تبسة. [ ت َ ب ِس ْ س َ ] (اِخ ) شهر مشهوری است به افریقا که بین آن و قفصه شش منزل راه است و در بیابان بی آب و گیاه «سبیبة»، و آن شهری است قدیمی و در آن آثار پادشاهان بوده است و بیشتر آن اکنون ویران وچیزی از آن باقی نمانده است مگر جایهایی که مسکن گروه...
-
واژههای همآوا
-
تبست
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ)(ص .) تباه و ضایع ، از کار افتاده .
-
تبسط
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ سُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پهناور شدن . 2 - گستردگی . 3 - گردش ، تفرج . 4 - گستاخی ، بی پروایی .
-
تبست
لغتنامه دهخدا
تبست . [ ت َ ب َ ] (ص ، اِ) چیزی بود سست . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 36). چیزی باشد سست و از کار افتاده . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). چیزی تباه و از کار افتاده بود. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔ منیری ). بمعنی ضایع و تباه باشد و چیزی تبا...
-
تبست
لغتنامه دهخدا
تبست . [ ت َ ب ِ ] (ص ، اِ) آیین و ملت و مذهب سست وضعیف را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملت ضعیف و سست . (ناظم الاطباء). هدایت آرد: اصل این لغت تبهست بوده مخفف شده : اگر نه عدل شه استی و نیک رایی اوشدی سراسر کار جهان تباه...
-
تبسط
لغتنامه دهخدا
تبسط. [ ت َ ب َس ْ س ُ ] (ع مص ) تبسط در شهرها؛ عبور کردن در طول و عرض آنها. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). در شهرها رفتن به هر سوی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کشیده شدن و امتداد یافتن روز. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). امتداد. (ف...
-
تبست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tabast = تباه
-
تبسط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabassot گستاخی؛ بیپروایی.
-
جستوجو در متن
-
تبسا
لغتنامه دهخدا
تبسا. [ ت ِ ب ِس ْ سا ] (اِخ ) تبسة. رجوع به تبسه شود.
-
تاپسوس
لغتنامه دهخدا
تاپسوس . (اِخ ) تافسیس قصبه ٔ قدیمی در ساحل شرقی تونس از افریقا، در جهت شمالی مهدیه بجوار راس دماس ، در تاریخ 46 ق . م . قیصر در اینجا برماسکی پیون ، پتریوس و یوبا غلبه کرد و بقایای قشون پومپویس را که در افریقا بودند تارومار کرد اعراب این محل را «تبس...
-
طنفسة
لغتنامه دهخدا
طنفسة. [ طَ ف َ س َ / طِ ف َ س َ / طُ ف َ س َ / طَ ف ِ س َ ](معرب ، اِ) گستردنی . (منتهی الارب ): زیلو، فرش پیشگاه ؛ طنفسه ای بود که پیش خانه بازافکنند از فرش . (لغت نامه ٔ اسدی ). بوریامانندی از شاخ خرما بر پهن یک گز. ج ، طنافس . (منتهی الارب ). از ...