کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبرزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبرزه
لغتنامه دهخدا
تبرزه . [ ت َ ب َ زَ / زِ ] (اِ) تبرزد. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). تبرزد بهمه ٔ معانی . (ناظم الاطباء). بمعنی طبرزد است که قند سفید باشد. || نمک بلوری . (برهان ). نوعی از نمک باشد که از کوه نیشابور و دیگر جبال بهم رسد،...
-
جستوجو در متن
-
تبرزد
واژگان مترادف و متضاد
نبات، تبرزه
-
تبرزد
لغتنامه دهخدا
تبرزد. [ ت َ ب َ زَ ] (اِ) پهلوی تورزت ، سانسکریت (دخیل ) توراجه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تبرزه . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). نبات (فرهنگ جهانگیری ). نبات و قند سفید را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). نبات و شکر معروف است . (انجمن آرا) (آنندر...
-
تبرزین
لغتنامه دهخدا
تبرزین . [ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) (از: تبر، آلت شکستن هیزم + زین ) سلاح . تبر سلاح . تبری را گویند که سپاهیان بر پهلوی زین بندند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از برهان ). نوعی از تبر باشد که سپاهیان در زین اسب نگاه دارند. (غیاث اللغات ) (از ناظ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعد ابوالحسین کاتب . یاقوت در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج 1 ص 129 ببعد) آرد: حمزه در زمره ٔ اهل اصفهان ذکر او آورده و گوید که ابوالحسین احمدبن سعد در ایام القاهرباﷲ بعمل خراج منصوب گردید و در غره ٔ جمادی الاولی سال 321 هَ ....
-
د
لغتنامه دهخدا
د. (حرف ) صورت حرف دهم از الفبای فارسی و هشتم از الفبای عربی و چهارم از الفبای ابجدی و نام آن دال است و گاه برای استواری ِ ضبط، دال مهمله گویند. (مقدمه ٔ برهان ). و آن از حروف ترابیه و نطعیه و قلقله و متشابهه و ملفوظی و شمسیه و مصمته و محقورة و مجزوم...