کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبرج
/tabarroj/
معنی
خود را آراستن؛ خودآرایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبرج
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ رُّ) [ ع . ] (مص م .) نشان دادن زن زینت خود به دیگران .
-
تبرج
لغتنامه دهخدا
تبرج . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) خویشتن برآراستن . (تاج المصادر بیهقی ). خویشتن بیاراستن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).خود را آراستن . (آنندراج ). تبرج زن ؛ نمودن زینت خودمردان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشان دادن زینت و محاسن خود مردان را...
-
تبرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabarroj خود را آراستن؛ خودآرایی.
-
واژههای مشابه
-
تَبَرُّجَ
فرهنگ واژگان قرآن
ظاهر کردن
-
واژههای همآوا
-
طبرج
لغتنامه دهخدا
طبرج . [ طَ رَ ] (ع اِ) مورچه . (منتهی الارب ).
-
تَبَرُّجَ
فرهنگ واژگان قرآن
ظاهر کردن
-
جستوجو در متن
-
toboggan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبرج، سورتمه دراز و باریک، با سورتمه رفتن
-
لَا تَبَرَّجْنَ
فرهنگ واژگان قرآن
در برابر مردم ظاهر نشوید (ازکلمه تبرج به معناي ظاهر شدن در برابر مردم است ، همان طور که برج قلعه براي همه هويدا است)
-
خویشتن آراستن
لغتنامه دهخدا
خویشتن آراستن . [ خوی / خی ت َ ت َ ] (مص مرکب ) خود آراستن . تَشَوّف ُ. (تاج المصادربیهقی ).- خویشتن برآراستن ؛ تصنع. تبرج . (تاج المصادر بیهقی ).
-
متبرج
لغتنامه دهخدا
متبرج . [ م ُ ت َ ب َرْ رِ ](ع ص ) خودنما و خودآرا. (آنندراج ). زینت کرده در لباس . (ناظم الاطباء). || نازنین و لطیف و ظریف . (ناظم الاطباء). رجوع به تبرج و ماده ٔ بعد شود.
-
تزیغ
لغتنامه دهخدا
تزیغ. [ ت َ زَی ْ ی ُ ] (ع مص ) خود را آراستن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خود را آرایش کردن زن . (ناظم الاطباء). تبرج و تزین . (متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد). || تلبس . (اقرب الموارد). || تمایل دندان : تزیغت اسنانه ُ؛ تمایلت . (متن اللغة). ر...
-
بُرُوجٍ
فرهنگ واژگان قرآن
برجها -بناهاي استوار وريشه دار-صورتهاي فلکي (کلمه بروج جمع بُرج و برج به معناي آن بنائي است که در چهار گوشه ی قلعهها بنا ميکنند و بنيان آن را محکم ميکنند تا بتوانند در آن برجها دشمن را دفع کنند و اصل معناي اين کلمه ظهور است چون برج هم از راه دور ظا...