کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبرئه شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبرئه شدن
مترادف و متضاد
برائت یافتن، بیگناه شناخته شدن، مبرا شدن
دیکشنری
clear
-
جستوجوی دقیق
-
تبرئه شدن
واژگان مترادف و متضاد
برائت یافتن، بیگناه شناخته شدن، مبرا شدن
-
تبرئه شدن
لغتنامه دهخدا
تبرئه شدن . [ ت َ رِ ءَ / ءِ ش ُدَ ] (مص مرکب ) منزه شدن از شبهه و تهمت . پاک گردیدن از تهمت . رجوع به تبرئه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
واژههای مشابه
-
تبرئة
لغتنامه دهخدا
تبرئة. [ ت َ رِ ءَ ] (ع مص ) پاک گردانیدن کسی را از چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفع شبهه کردن از کسی و درست داشتن برائت او. || بیزار کردن کسی را از چیزی . (اقرب الموارد). بیزار کردن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بیزار سا...
-
تبرئه کردن
واژگان مترادف و متضاد
رفع اتهام کردن، مبرا دانستن، بیگناه دانستن
-
تبرئه کردن
لغتنامه دهخدا
تبرئه کردن . [ ت َ رِ ءَ / ءِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی گناه شمردن . پاک شمردن . منزه کردن کسی را از تهمت . پاک ساختن کسی را از شبهه . مبرا ساختن کسی را از افتراء. رجوع به تبرئه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تبرئه نامه
لغتنامه دهخدا
تبرئه نامه . [ ت َ رِ ءَ / ءِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) حکم برائت . نامه ٔ تبرئه ٔ کسی . حکمی که مشتمل بر تبرئه ٔ کسی باشد.
-
تبرئه حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
تبرئه حاصل کردن . [ت َ رِ ءَ / ءِ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبرئه جستن . رجوع به تبرئه جستن و تبرئة و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبرئه کرد از
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَأ مِن
-
جستوجو در متن
-
برائت یافتن
واژگان مترادف و متضاد
بیگناهشناخته شدن، تبرئه شدن
-
برائت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیگناهی، پاکی، تبرئه، معصومیت ۲. بیزاری، تنفر، نفرت ۳. خلاصی، رهایی، نجات ۴. دوری، بری ۵. اجازه، منشور ۶. حماله ۷. تبرئه شدن، رها شدن، مبرا شدن
-
bring off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش کردن، بیرون بردن، از تمت تبرئه شدن، به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
-
برائت
فرهنگ فارسی معین
(بَ ئَ) [ ع . براءة ] 1 - (مص ل .)پاک شدن از عیب و تهمت ، تبرئه شدن . 2 - خلاص شدن از قرض و دین ، رها شدن . 3 - ( اِ.) اجازه . 4 - حواله . 5 - (اِمص .) رهایی ، خلاصی . 6 - بیزاری ، دوری . 7 - پاکی .
-
بیزاری
لغتنامه دهخدا
بیزاری . (حامص ) برائت : تبری ، تبرئه ؛ بیزاری از فام و عیب . براءة. (یادداشت مؤلف ). تنصل ؛ از گناه بیزاری کردن . (زوزنی ).- بیزاری جستن ؛ تبری کردن . بیزاری جستن از فرزند؛ نفی اوکردن . (یادداشت مؤلف ).- بیزاری نمودن ؛ تبری جستن . بیزاری جستن . ...