کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبذیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبذیر کردن
مترادف و متضاد
۱. ولخرجی کردن، اسراف کردن، بیهوده خرجی کردن، گشادبازی کردن
۲. افراط کردن، زیادهروی کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبذیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ولخرجی کردن، اسراف کردن، بیهوده خرجی کردن، گشادبازی کردن ۲. افراط کردن، زیادهروی کردن
-
تبذیر کردن
لغتنامه دهخدا
تبذیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ولخرجی کردن . اسراف کردن . باددستی کردن . گزاف خرجی کردن . رجوع به تبذیر و تبذر و اسراف شود.
-
واژههای مشابه
-
تبذير
دیکشنری عربی به فارسی
افراط , گزافگري , زياده روي , بي اعتدالي
-
جستوجو در متن
-
هبث
لغتنامه دهخدا
هبث . [ هََ ] (ع مص ) بیهوده خرج کردن مال . تبذیر. (تاج العروس ) (معجم متن اللغة). ریخت و پاش کردن مال .
-
تفریط
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسراف، افراط، تبذیر، زیادهروی، کوتاهی، ولخرجی ≠ افراط ۲. تباهی، تضییع، ضایعسازی ۳. کوتاه آمدن، کوتاهی کردن ۴. برباد دادن، تباه کردن، تلف کردن، ضایع ساختن
-
نبذرة
لغتنامه دهخدا
نبذرة. [ ن َ ذَ رَ ] (ع مص ) پریشان کردن مال به اسراف و به ناحق .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تبذیر. (ناظم الاطباء).اسم است تبذیر را، و نون زاید است . (منتهی الارب ).
-
ریخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، بن ماضیِ ریختن) [عامیانه، مجاز] rixt شکل؛ هیکل؛ قیافه.〈 ریختوپاش: [عامیانه، مجاز]۱. ایجاد بینظمی در جایی.۲. زیادهروی در خرج کردن؛ اسراف؛ تبذیر.
-
عیث
لغتنامه دهخدا
عیث . [ ع َ] (ع مص ) تباه کردن . زیان و تباهی رسانیدن گرگ در رمه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فاسد کردن ، چنانکه گویند: عاث الذئب فی الغنم ؛ یعنی گرگ گوسفندان را تباه و فاسد کرد. || شتاب کردن در انفاق مال ، و یا تبذیر و تباه کردن...
-
بریز و بپاش
لغتنامه دهخدا
بریز و بپاش . [ ب ِ زُ ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) مخارج گزاف . مانند تبذیر. (یادداشت دهخدا). خرج زیاد. هزینه ٔ بسیار بسبب آمد و رفت بسیار یا گشاده دستی کردن . ریخت و پاش .- با بریز و بپاش ؛ با دم و دستگاه . (از فرهنگ لغات عامیانه ).
-
اسراف
لغتنامه دهخدا
اسراف . [ اِ ] (ع مص ) گزاف کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گزافه کاری . ایعاث . اقعاث . گزاف کردن . (زوزنی ). درگذشتن از حدّ میانه . از حدّ تجاوز کردن . افراط. زیاده روی .تبذیر. ابذار. اتلاف . گشادبازی . فراخ روی . از اندازه بگذشتن . تجاوز حدّ. مج...
-
بباد کردن
لغتنامه دهخدا
بباد کردن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیست و نابود کردن . (آنندراج ). به نحو اسراف و تبذیر یا بی فایدتی صرف و خرج کردن : و اندر وقت که از مادر بوجود آمد کف دست گشاده داشت هر دو، زنان اهل بیت اوگفتند که هرچه بماند این بباد کند و بخورد و بدهد. (تاریخ س...
-
بیهوده خواری
لغتنامه دهخدا
بیهوده خواری . [ دَ / دِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت و صفت بیهوده خوار. کنایه از اسراف وخرج بیجا کردن . (ناظم الاطباء). اسراف و ولخرجی و هرزه خرجی . تبذیر. باددستی . (ناظم الاطباء) : چنان نیز یکسر مپرداز گنج که آیی ز بیهوده خواری برنج . نظام...
-
بباد دادن
لغتنامه دهخدا
بباد دادن . [ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) (از: بَ + باد + دادن ) در معرض باد قراردادن چیزی که باد آن را ببرد، چنانکه خرمن کوفته رابباد دهند تا باد کاه را ببرد و دانه بماند. || کنایه از اسراف و تبذیر. بیهوده خرج کردن . به ناجایگاه بخشیدن و یا از کف دادن مال و...