کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبخال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبخال
/tabxāl/
معنی
عارضۀ حاد ویروسی که بهصورت تاولهایی در اطراف دهان ظاهر میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
fever blister, fever sore
-
جستوجوی دقیق
-
تبخال
لغتنامه دهخدا
تبخال . [ ت َ ] (اِ مرکب ) (از: تب + خال ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به قلب اضافت . (آنندراج ). اثر تب گرم بود که بر لب پدید آید. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). جوششی باشد که بسبب حرارت و سورت تب بر اطراف لب پدید آید. (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان...
-
تبخال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تبخاله› (پزشکی) tabxāl عارضۀ حاد ویروسی که بهصورت تاولهایی در اطراف دهان ظاهر میشود.
-
تبخال
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tewxâl طاری: tevxâl طامه ای: tevxâl طرقی: tevxâl کشه ای: tevxâl نطنزی: towxâl
-
تبخال
لهجه و گویش تهرانی
جوشی که بر لب از حرارت تب ظاهر میشود.
-
واژههای مشابه
-
تبخال افتادن
لغتنامه دهخدا
تبخال افتادن . [ ت َ اُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به تبخال و تبخاله و تبخاله افتادن و دیگر ترکیبهای تبخال شود.
-
تبخال برآوردن
لغتنامه دهخدا
تبخال برآوردن . [ ت َ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) تبخال زدن . برآوردن تبخال بر لب . ظاهر شدن تبخال بر اطراف لب . تبخال کردن لب . تبخال دمیدن بر لب . تبخال افتادن بر لب . رجوع به تبخال و تبخاله و دیگر ترکیبهای آن دو شود.
-
تبخال دمیدن
لغتنامه دهخدا
تبخال دمیدن . [ ت َ دَ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن تبخال بر گرد لب . تبخال برآوردن . تبخال زدن . رجوع به تبخال و تبخاله و تبخال برآوردن و دیگر ترکیب های تبخال شود.
-
تبخال زدن
لغتنامه دهخدا
تبخال زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) تبخال برآوردن لب . رجوع به تبخال و تبخاله و تبخال برآوردن و دیگر ترکیبهای تبخال شود.
-
تبخال کردن
لغتنامه دهخدا
تبخال کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن تبخال در لب . (ناظم الاطباء). رجوع ب-ه تبخ-ال و تبخال-ه و تبخال-ه زدن و دیگر ترکیبهای تبخال شود.
-
واژههای همآوا
-
تب خال
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) تاولی که بر اثر تب در کنار لب و دهان بوجود می آید.
-
جستوجو در متن
-
herpes varicella zoster virus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ویروس تبخال تبخال تبخال
-
herpes zoster
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبخال تبخال