کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبجح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبجح
/tabajjoh/
معنی
۱. فخر و مباهات کردن.
۲. شاد و خرسند شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبجح
لغتنامه دهخدا
تبجح . [ ت َ ب َج ْ ج ُ ] (ع مص ) شادمانه گردیدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). شاد شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (شرح قاموس ). شادی . شادمانی : وزیر بدان تبجح و ابتهاج نمود و درحال بخدمت حضرت شد. (سن...
-
تبجح
دیکشنری عربی به فارسی
لفاظي کردن , ياوه سرايي کردن , بيهوده گفتن , سرزنش کردن , ياوه سرايي , بيهوده گويي
-
تبجح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabajjoh ۱. فخر و مباهات کردن.۲. شاد و خرسند شدن.
-
جستوجو در متن
-
لفاظی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تبجح
-
یاوه سرایی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تبجح
-
بیهوده گفتن
دیکشنری فارسی به عربی
تبجح
-
یاوه سرایی
دیکشنری فارسی به عربی
تبجح
-
بیهوده گویی
دیکشنری فارسی به عربی
تبجح
-
سرزنش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
باروکة , تبجح , تهکم , توبيخ , رفض , سديم , سليطة اللسان , لائمة , لوم , مراقبة , وبخ
-
متبجح
لغتنامه دهخدا
متبجح . [ م ُ ت َ ب َج ْ ج ِ ] (ع ص ) شادمان : شاه از استماع این مقدمات متبجح گشت و در باغ مشاهدت ، گلزار مسرتش بشکفت . (سندبادنامه ص 273). و رجوع به تبجح شود.
-
اغتباط
لغتنامه دهخدا
اغتباط.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) به آرزو آمدن . یقال : غبط فاغتبط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غبطه و رشک بردن و خواستن کسی که حالش مثل دیگری نیک شود. (فرهنگ نظام ). رشک بردن به نیکوئی حال کسی تا او را مثل آن حال شود. (آنندراج ). || نیکوحال شدن . (منتهی ...
-
اهتزاز
لغتنامه دهخدا
اهتزاز.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) درخشیدن ستاره به وقت فرو شدن . || جنبیدن . شتر به آواز حُدا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جنبانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || جنبیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاظباء) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر...