کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبت واژگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبت واژگون
لغتنامه دهخدا
تبت واژگون . [ ت َب ْ ب َ ت ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تبت (سوره ) شود.
-
واژههای مشابه
-
تُبْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
توبه کردم
-
تَبَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
از هر خيري کوتاه باد-بريده باد (تب و تباب به معناي خسران و هلاکت است و راغب آن را به دوام خسران معنا کرده . بعضي هم گفتهاند به معناي خيبت و نوميدي است و بعضي ديگر آن را به معناي تهي دستي از همه خيرها دانستهاند )
-
تبت بلوری
لغتنامه دهخدا
تبت بلوری . [ ت ُب ْ ب َ ] (اِخ ) ناحیتی است از تبت بحدود بلور پیوسته و بیشترین بازرگانانند و اندر خیمه ها و خرگاهها نشینند و جای ایشان پانزده روز اندر پانزده روز راه است . (حدودالعالم چ طهرانی ص 47).
-
تبت واژون
لغتنامه دهخدا
تبت واژون . [ ت َب ْ ب َ ت ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تبت (سوره ) شود.
-
تبت یداک
لغتنامه دهخدا
تبت یداک . [ ت َب ْ ب َ ی َ ک َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) هلاک شود هر دو دست تو. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذ از آیه ٔ اول سوره ٔ المسد:یکی زجر کردش که تبت یداک مرو دامن آلوده در جای پاک . سعدی (بوستان ).تبت یداه ؛ ضلتا و خسرتا. (قطر المحیط).
-
تبت خاقان
لغتنامه دهخدا
تبت خاقان . [ ت َب ْ ب َ ] (اِ مرکب ) خاقان تبت : و ملک این ناحیت را تبت خاقان خوانند و مر او را لشکر و سلاح بسیار است . (حدود العالم چ طهرانی ص 46). رجوع به تبت شود.
-
تبت زمین
لغتنامه دهخدا
تبت زمین . [ ت َب ْ ب َ زَ ] (اِخ ) زمین تبت : ز هندوستان شد به تبت زمین ز تبت درآمد به اقصای چین . نظامی .رجوع به تبت شود.
-
تبت کنب
لغتنامه دهخدا
تبت کنب . [ ت َت َ کُمْب ْ ] (اِخ ) بیرونی بنقل «بشن پران » آرد یکی از طبقات جهنم است و جای امیرانی است که نسبت به رعایای خود توجه نداشته باشندیا آنهایی که با زن استاد خود زنا کنند یا آنانی که با مادرزن خود همبستر شوند. (تحقیق ماللهند ص 30).
-
جبل تبت
لغتنامه دهخدا
جبل تبت . [ ج َب َ ل ِ ؟ ] (اِخ ) کوهی است که چون آتش بر آن افروزندآب از زیر آن بیرون آید و آتش را بکشد. وقتی از اوقات پادشاهی از جهت امتحان از دیار تبت بدان کوه رفت و فرمود تا هیزم بسیار جمع کردند و نفت و گوگرد بر قله ٔ جبل جمع آوردند و آتش در آن زد...
-
در تبت
لغتنامه دهخدا
در تبت .[ دَ رِ ت ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است [ از حدود ماورأالنهر ] و آنجا دری است بر کوه نهاده و آنجا مسلمانانند که باژ ستانند و راه نگاهدارند و چون از این در بیرون شوی ، به حدود وخان اندر افتد. (حدود العالم ).
-
جستوجو در متن
-
سخن
لغتنامه دهخدا
سخن . [ س ُ خ ُ / س ُ خ َ / س َ خ ُ / س َ خ َ ] (اِ) سخون . پهلوی «سخون » «اونوالا 116» و «سخون » (کلمه ، لفظ، عبارت )، از اوستا «سخور» (اعلان ، نقشه و طرح ) (بارتولمه 1569)، قیاس کنید با پاسخ (پهلوی «پسخو») (نیبرگ 200). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین )....