کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبانی
/tabāni/
معنی
با هم سازش کردن و همدست شدن برای اقدام به امری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. توطئه، دسیسه، توطئهگری، دسیسهچینی، ساختوپاخت، توافقپنهانی
۲. همدستی
برابر فارسی
ساخت و پاخت، سازش
فعل
بن گذشته: تبانی داشت
بن حال: تبانی دار
دیکشنری
collusion, complicity, connivance, conspiracy, fix, plot, scheme
-
جستوجوی دقیق
-
تبانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. توطئه، دسیسه، توطئهگری، دسیسهچینی، ساختوپاخت، توافقپنهانی ۲. همدستی
-
تبانی
فرهنگ واژههای سره
ساخت و پاخت، سازش
-
collusion
تبانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] هماهنگی و همکاری پنهان و غیرقانونی دو یا چند فرد برای فریب دیگری یا دیگران یا تضییع حقوق آنان
-
تبانی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) با یکدیگر هم دست شدن برای انجام کاری .
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َ ] (اِخ ) حسین بن احمدبن علی بن محمدالتبانی مکنی به ابوعبداﷲ. وی از ابوالفتح احمدبن الحسن بن سهل ... البصری الواعظ و ابوالحسن علی بن احمدبن عبدالرحمن العزال و ابومحمدبن السقا و غیرهم حدیث کرد و از وی ابوالبرکات ابراهیم بن محمدبن خلف الحم...
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 144هزارگزی جنوب میناب و بر سر راه مالرو جاسک به میناب واقع است و40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َ ] (مص ) با یکدیگر قراری نهادن ، و بیشتر تبانی علیه ثالثی است . مواضعه ٔ نهانی پیمان بستن . این کلمه برساخته از ماده ٔ «ب ن ی » است و در فرهنگهای عربی استعمال نشده . در نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز آمده : تبانی با یکدیگر قرار گذاشتن از...
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) ابوبشر تبانی از سلسله ٔ تبانیان است . رجوع به تبانیان شود.
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) جلال الدین رسولابن احمدبن یوسف که در سال 792 هَ . ق . درگذشته است . او راست : حاشیه ای بر ایضاح ابن حاجب . (کشف الظنون در عنوان المفصل زمخشری ).
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) شرف الدین یعقوب بن ادریس بن عبداﷲ نیکدهی رومی حنفی معروف به قره یعقوب ساکن لاندره (844 - 879 هَ . ق .). او راست : اشراق التواریخ ، و حاشیه ٔ انوارالتنزیل بیضاوی و شرح مصابیح السنه ٔ بعوی و شرح هدایه ٔ مرغینانی . (هدیة الع...
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) شیخ جلال الدین التبانی ، از مردم تَبّانَة است . مردی دانشمند و پسر وی یعقوب از اصحاب حافظبن حجر بود. (از تاج العروس ).
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با ](اِخ ) ابوطاهر تبانی که از اعیان قضات دوره ٔ سلطان مسعود غزنوی بود : ... و قاضی بوطاهر تبانی را که از اعیان قضات است ، برسولی نامزد کرده می آید تا بدان دیار کریم حرسهااﷲ آید و عهدها تازه کرده شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 77). رجوع ...
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با] (اِخ ) ابوالصادق تبانی . رجوع به ابوالصادق شود.
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با] (اِخ ) ابوالصالح تبانی . رجوع به ابوالصالح شود.
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با] (اِخ ) ابوالعباس تبانی . رجوع به ابوالعباس شود.