کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تا کردن
معنی
(کَ دَ) (مص م .) (عا.) رفتار کردن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. تا زدن، خم کردن
۲. رفتار کردن، عمل کردن
۳. تفاهم کردن، مصالحه کردن، کنار آمدن، سازگاری نشان دادن
دیکشنری
collapse, fold, ply
-
جستوجوی دقیق
-
تا کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تا زدن، خم کردن ۲. رفتار کردن، عمل کردن ۳. تفاهم کردن، مصالحه کردن، کنار آمدن، سازگاری نشان دادن
-
تا کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) (عا.) رفتار کردن .
-
تا کردن
لغتنامه دهخدا
تا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دولا کردن . خمانیدن . دوتو یا چندتو کردن . خم کردن . مایل کردن . تاکردن جامه ، قالی ، لحاف و جز آن ؛ به چندلا کردن آن : جامه ها را تا کرد. از بسیاری ورم ، زانوها رانمیتوانم تا کرد. رجوع به «تا» شود. || رفتار. سلوک . مع...
-
تا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طية
-
تا کردن
لهجه و گویش تهرانی
رفتار کردن
-
تا کردن
لهجه و گویش تهرانی
رفتار کردن
-
واژههای مشابه
-
تا به تا
لهجه و گویش تهرانی
لنگه به لنگه ،لوچ،متفاوت
-
تا به تا
لهجه و گویش تهرانی
دو رنگ دارد
-
هشت تا به هجده تا
لهجه و گویش تهرانی
چند برابر
-
کت تا
لغتنامه دهخدا
کت تا. [ ک ُ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران رومی است . وی از مهرداد ششم پادشاه اشکانی شکست خورده است . (ایران باستان ج 3 ص 2147).
-
کت تا
لغتنامه دهخدا
کت تا. [ ک ُ ] (اِخ ) دوست سارداناپال آخرین پادشاه آشور مقیم پافلاگونیه و پناه دهنده و محافظ دختران و پسران و گنجینه های این پادشاه در طغیان و سرکشی آرباکس بدین توضیح که هنگامی که سارداناپال آخرین پادشاه آشور مواجه با قیام آرباکس شد سه پسر و دو دختر ...
-
سایتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāytā) مثلِ سایه ، مانندِ سایه .
-
نیکیتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: niki tā) (= نیکتا) ، ← نیکتا .
-
مهتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah tā) همانند ماه ، چون ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .