کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تای که پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تأی
لغتنامه دهخدا
تأی . [ ت َءْ ] (ع مص ) (از «ت ٔی ») سبقت نمودن . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ).
-
تای تای
لغتنامه دهخدا
تای تای . (اِ مرکب ) نخ نخ ، رشته رشته : او مست بود و دست به ریشم دراز کردبرکند تای تای و پراکند تارتار. سوزنی .رجوع به تای شود.
-
تایسز
فرهنگ نامها
(تلفظ: tāy sez) (ترکی) (تای = لنگه ، همتا و نظیر + سز = بدون) ، در مجموع به معنی بی نظیر ، بی همتا .
-
تاینور
فرهنگ نامها
(تلفظ: tāy nur) (ترکی) مانند نور .
-
آیتای
فرهنگ نامها
(تلفظ: āy tāy) (آیتای) (ترکی) به معنی مانند ماه ، ماه وش ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
tropopause fold
تای وَردایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تاشدگی محلی وَردایست برفراز چرخندی قوی
-
تای تَمَت
لهجه و گویش تهرانی
آخر،انتها
-
تای نک سارسس
لغتنامه دهخدا
تای نک سارسس . [ ن ُ س ِ ] (اِخ ) «تانااکسار». رجوع بهمین کلمه و «بردیا» (پسر کورش کبیر) و ایران باستان ج 1 ص 465 و صص 480-481 شود.
-
جستوجو در متن
-
جم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جمّ] (ادبی) jam[m] در عروض، سقوط میم و تای مفاعلتن که فاعلن بماند و آن را اجم خوانند.
-
Commelinaceae
برگبیدیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از برگبیدسانان (Commelinales) که گلآذین گرزن سرسان یا خوشۀ مرکب و سه تا شش پرچم دارند که یک تا سهتای آنها عقیم است
-
هتگفت
لغتنامه دهخدا
هتگفت . [ هََ / هَُ گ ُ ] (ص ) هنگفت . (ناظم الاطباء).برهان قاطع در ذیل هنگفت آورده : «صاحب مؤیدالفضلا به جای نون به تای قرشت آورده است که هتگفت باشد و در جای دیگر نیز به تای قرشت نوشته اند.» به احتمال قوی تاء تصحیف نون است و کلمه ٔ هتگفت مصحف هنگفت...
-
کجاوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کجابه، کژاوه، کجوه› [منسوخ] kajāve اتاقک چوبی روباز یا دارای سایبان که دو تای آن را در دو طرف شتر یا قاطر میبندند و بر آن سوار میشوند.
-
بهار
لغتنامه دهخدا
بهار. [ ب ِ ] (اِ) بمعنی تنگ بار است که عبارت از یک تای بار است . (برهان ) (ناظم الاطباء). یک تنگ بار. (آنندراج ) (جهانگیری ).
-
توبگ
لغتنامه دهخدا
توبگ . [ ب َ ] (اِ)گنجینه را گویند و در ادات الفضلا بجای با، تای فوقانی و در شرفنامه به نون آورده . (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). گنجینه و در آداب ، بجای با، تای قرشت و در شرفنامه نون آورده و گمان راقم آن است که پوتک باشد به بای فار...