کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تای تای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تای تای
لغتنامه دهخدا
تای تای . (اِ مرکب ) نخ نخ ، رشته رشته : او مست بود و دست به ریشم دراز کردبرکند تای تای و پراکند تارتار. سوزنی .رجوع به تای شود.
-
واژههای مشابه
-
تأی
لغتنامه دهخدا
تأی . [ ت َءْ ] (ع مص ) (از «ت ٔی ») سبقت نمودن . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ).
-
تاینور
فرهنگ نامها
(تلفظ: tāy nur) (ترکی) مانند نور .
-
آیتای
فرهنگ نامها
(تلفظ: āy tāy) (آیتای) (ترکی) به معنی مانند ماه ، ماه وش ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
جستوجو در متن
-
لنگه لنگه
لغتنامه دهخدا
لنگه لنگه . [ ل ِ گ َ / گ ِ ل ِ گ َ / گ ِ ] (ص مرکب ) تای تای . تک تک . دانه دانه . رجوع به لنگه شود.
-
تارتار
لغتنامه دهخدا
تارتار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) ریزه ریزه و پاره پاره و ذره ذره . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ذره ذره کردن و ریزریز ساختن . (شرفنامه ٔ منیری ). پاره پاره شده مثل تارهای مو و ابریشم . (فرهنگ نظام ) : بنگرید اکنون بنات النعش وار از دست مرگ نیزه هاشان ...
-
تایچو
لغتنامه دهخدا
تایچو. (اِخ ) تلفظ ترکی «تای -تسو». رجوع به «تای - تسو» شود.
-
Black Tai
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیاه تای
-
tyche
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تای چی
-
Red Tai
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرمز تای
-
Southern Tai
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنوبی تای
-
Kam-Tai
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کام تای
-
White Tai
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفید تای