کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاکسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاکسی
/tāksi/
معنی
اتومبیل کرایهای که در داخل شهر کار میکند و مردم را از محلی به محل دیگر میبرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cab, taxicab
-
جستوجوی دقیق
-
تاکسی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) اتومبیل کرایه ای که مسافران را در داخل شهر از نقطه ای به نقطة دیگر برد. ؛~متر دستگاهی که در تاکسی نصب می شود برای نشان دادن مقدار مسافت پیموده شده تا براساس آن نرخ کرایة مسافر تعیین شود. ؛~ تلفنی نوعی تاکسی که به وسیلة تلفن آن را فر...
-
تاکسی
لغتنامه دهخدا
تاکسی . (فرانسوی ، اِ) کلمه ٔ فرانسه متداول در زبان فارسی است و اختصار کلمه ٔ «تاکسی -اتو» میباشد. اتومبیل کرایه که در داخل شهرها مسافران را از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر برد.
-
تاکسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: taxi] tāksi اتومبیل کرایهای که در داخل شهر کار میکند و مردم را از محلی به محل دیگر میبرد.
-
تاکسی
دیکشنری فارسی به عربی
سيارة الاجرة
-
واژههای مشابه
-
تاکسی متر
لغتنامه دهخدا
تاکسی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) آلتی که مسافت طی شده ٔ یک اتومبیل یا مدت زمانی را که اتومبیل مشغول راه پیمائی است ، حساب کند و بطور خودکار کرایه را نشان دهد.
-
تاکسی متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: taximètre] tāksimetr دستگاهی در تاکسیها برای تعیین مسافت و کرایه؛ مسافتسنج.
-
subsidized taxi
تاکسی یارانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی تاکسی که کرایۀ آن از تاکسیهای دیگر پایینتر است و مابهالتفاوت نرخ آن از طرف دولت به شرکت طرف قرارداد پرداخت میشود
-
کشتی یا تاکسی یا کسی که گشت میزند
دیکشنری فارسی به عربی
طراد
-
جستوجو در متن
-
taxicabs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاکسی ها، تاکسی
-
taxiing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاکسی، با تاکسی رفتن
-
taxiways
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاکسی ها، فرودگاه، جاده یا راه تاکسی رو
-
taxistand
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه تاکسی، ماندگاه مجاز تاکسی
-
taximeter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاکسی متر، مسافت سنج، مسافت نمای تاکسی