کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاک
/tāk/
معنی
درخت انگور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انگور، رز، رزبن، سلیل، مو، تاکبن، سارونه
دیکشنری
grape, vine
-
جستوجوی دقیق
-
تاک
واژگان مترادف و متضاد
انگور، رز، رزبن، سلیل، مو، تاکبن، سارونه
-
تاک
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) درخت انگور.
-
تاک
لغتنامه دهخدا
تاک . (اِ) به هندی درهم است که چهار دانگ و نیم باشد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
تاک
لغتنامه دهخدا
تاک . (اِ) درخت انگور. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 250) (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ اوبهی ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). در تکلم موو نام دیگرش رز است . (فرهنگ نظام ). درخت رز و نهال رز. (ناظم الاطباء). ک...
-
تاک
لغتنامه دهخدا
تاک . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 68 هزارگزی جنوب خاوری فریمان و در 10 هزارگزی جنوب راه مالرو فریمان به آق دربند قرار دارد. دامنه ای است معتدل و18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
تاک
لغتنامه دهخدا
تاک . (اِخ ) طاق . رجوع به طاق و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 359 و حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 113 شود.
-
تاک
لغتنامه دهخدا
تاک . (اِخ ) نام قومی است در نواحی دهلی و گجرات . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
تاک
لغتنامه دهخدا
تاک . [ ک ک ] (ع ص ) احمق . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ابله . (برهان ). ج ، تاکون ، تککه ، تکاک ، تُکَک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || لاغر. || هلاک شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )...
-
تاک
لغتنامه دهخدا
تاک . [ ک َ ] (ع اسم اشاره ) آن . (از دزی ج 1 ص 139). اسم اشاره ٔ مؤنث ذاک . (ناظم الاطباء).
-
تاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tāk] (زیستشناسی) tāk درخت انگور.
-
تاک
دیکشنری فارسی به عربی
شجرة العنب , کرمة
-
تاک
واژهنامه آزاد
مو
-
واژههای مشابه
-
تاک و تاکنشان
فرهنگ گنجواژه
مجموعه آبادی، کشاورز و کاشته او.
-
گریه ٔ تاک
لغتنامه دهخدا
گریه ٔ تاک . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی است که در موقع بریدن شاخ تاک فروریزد. || کنایه از شراب انگور. (آنندراج ) : تو فکر نامه ٔ خود کن که می پرستان راسیاه نامه نخواهد گذاشت گریه ٔ تاک .صائب (از آنندراج ).