کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاپو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاپو
/tāpu/
معنی
ظرف سفالی بزرگ که در آن غله یا آرد بریزند؛ خمره.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خپله، کوتاهقد
۲. خمره
دیکشنری
hamper, squat
-
جستوجوی دقیق
-
تاپو
واژگان مترادف و متضاد
۱. خپله، کوتاهقد ۲. خمره
-
تاپو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) خمرة سفالی بزرگ که در آن آرد و گندم ذخیره کنند.
-
تاپو
لغتنامه دهخدا
تاپو. (اِ) بصفاهانی ظرفی را گویند که از گل ساخته باشند و در آن گندم و نان و امثال آن کنند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). خمره ای از گل نپخته ، خمره ٔ گل خام که دانه ها در آن کنند کنوز ظرفی که از گل سازند و گندم در آن کنند و کندو و کندوله و تاپو خو...
-
تاپو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تپو› [قدیمی] tāpu ظرف سفالی بزرگ که در آن غله یا آرد بریزند؛ خمره.
-
تاپو
لهجه و گویش بختیاری
tâpu تاپو، مخزن گِلى مخصوص ذخیرهسازى آردوغلاتبهشکلمکعبیامکعبمستطیل داراى چهارسطح جانبى و دو سطح زیرین و زبرین از کاهگل به قطر 2 تا 3 سانتیمتر ساخته مىشود. سوراخبزرگىدربالا براى ریختنآردیاغلاتوسوراخکوچکىدرپایین یکى از سطوح جانبى براى خارج کردن.
-
تاپو
لهجه و گویش تهرانی
خمره دهان گشاد برای نگهداری گندم وغلات،سیلو
-
تاپو
واژهنامه آزاد
مطبخ
-
واژههای مشابه
-
مث تاپو
لهجه و گویش تهرانی
کوتاه و شکم برآمده
-
جستوجو در متن
-
taupo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاپو
-
تپو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tapu = تاپو
-
کوتاهقد
واژگان مترادف و متضاد
تاپو، قصیر، کوتاهقامت ≠ دراز
-
خپله
واژگان مترادف و متضاد
فربه، تاپو، چاق، کوتوله، خپل، کوتاهقد ≠ بلندقامت
-
کَندو، کندوله
لهجه و گویش تهرانی
ظرف بزرگ گلین که در آن گندم ریزند. تاپو