کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأویل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تأویل
لغتنامه دهخدا
تأویل . [ ت َءْ ] (ع اِ) تره ای است بستانی خوشبو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تأویل
لغتنامه دهخدا
تأویل . [ ت َءْ ] (ع مص ) تأویل چیزی را بچیزی ، بازگرداندن آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). بازگشت کردن از چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برگرداندن بچیزی . (فرهنگ نظام ). مشتق از «اول »است که در لغت بمعنی رجوع است . (کشاف اصطلاحات الفنو...
-
واژههای مشابه
-
تاویل
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیان، تبیین، تشریح، توجیه، تعبیر، تفسیر، توضیح، شرح ۲. بیان کردن، تفسیر کردن ۳. تعبیر کردن
-
تأویل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بازگردانیدن . 2 - تفسیر کردن ، بیان کردن . 3 - (اِمص .) شرح و بیان کلمه یا کلام به طوری که غیر از ظاهر آن باشد، تعبیر. ج . تأویلات .
-
تاویل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'vil ۱. گردانیدن کلام و برخلاف ظاهر معنی کردن آن.۲. تعبیر و تفسیر خواب.۳. توجیه.
-
تَأْوِيلِ
فرهنگ واژگان قرآن
معنايي غير از معناي ظاهري لفظ - معنا و مقصود اصلي
-
تاویل
دیکشنری فارسی به عربی
لمعان
-
تأویل کردن
لغتنامه دهخدا
تأویل کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیان کردن و شرح وتفسیر نمودن و ترجمه کردن . (ناظم الاطباء). توجیه . گرداندن کلمه یا سخن بدیگر معنی جز معنی ظاهر آن : و باشد که دشمنان تأویلی دگرگونه کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 83). سعی نکنم در شکست بهیچ چیز...
-
تأویل نهادن
لغتنامه دهخدا
تأویل نهادن . [ ت َءْ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) توجیه کردن : عذرها سازی و آن را همه تأویل نهی تا کنی بی سببی تافته ای را شادان . فرخی .ناشدن سخت زشت باشد و تأویل ها نهند.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 236). || بهانه و عذر آوردن : امیر ماضی وی را بخواند، در...
-
اهل تأویل
لغتنامه دهخدا
اهل تأویل . [ اَ ل ِ ت َءْ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اهل باطن . مقابل اهل ظاهرو صورت . آنانکه بظاهر قرآن التفات نکرده وتأویلی تکیه نمایند. رجوع به جامعالحکمتین و فهرست آن شود.
-
تاویل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لمعان
-
جستوجو در متن
-
تأویلات
لغتنامه دهخدا
تأویلات . [ ت َءْ ](ع اِ) ج ِ تأویل . تأویل ها. رجوع به تأویل شود.
-
مؤول
فرهنگ فارسی معین
(مُ ءَ وَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) تأویل شده . 2 - (ص .) قابل تأویل .