کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأریج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تأریج
لغتنامه دهخدا
تأریج . [ ت َءْ ] (ع مص ) ورغلانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برانگیختن . تحریک کردن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط).- تأریج جنگ ؛ برافروختن آن . (از اقرب الموارد).- تأریج قوم ؛ آنان را به مخالفت یکدیگر برانگیختن . (از اقرب الموارد).|| ا...
-
جستوجو در متن
-
مؤرج
لغتنامه دهخدا
مؤرج . [ م ُءَرْ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تأریج . ورغلانیده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأریج شود. || (اِ) شیر که اسد باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
مؤرج
لغتنامه دهخدا
مؤرج . [ م ُ ءَرْ رِ ] (ع ص )نعت فاعلی از تأریج . بعث کننده . برانگیزاننده ٔ آشوب و غوغا و فتنه و جنگ ، و برهم زننده ٔ صلح و اتحاد و اتفاق . (ناظم الاطباء). ورغلاننده . (آنندراج ). || سازنده ٔ اوارجه ٔ درست . و رجوع به تأریج شود.
-
جلال الدین چاولی
لغتنامه دهخدا
جلال الدین چاولی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ] (اِخ ) (اتابک ) پس از خمارتکین ازطرف سلاجقه به اتابکی فارس رسید و تا سال 510 هَ . ق . در این مقام باقی بود و مکرر با بازماندگان ملوک شبانکاره زدوخورد کرد و از جمله با نظام الدین یحیی بن حسنویه و پسران او جنگها نم...