کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کرگ
واژهنامه آزاد
(تاتی) مرغ.
-
toddling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کودک نو پا، تاتی کردن
-
toddled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کودک نو پا، تاتی کردن
-
هنک
واژهنامه آزاد
هَنَک(تاتی):شوخی ، مزاح
-
کشن
واژهنامه آزاد
(تاتی) کسی که بی اختیاری ادرار دارد.
-
اویتا
واژهنامه آزاد
(تاتی) یکتا، بیتا، بدون لنگه. صفتی است که مختص ذات خداست.
-
وداد
واژهنامه آزاد
(تاتی؛ ساوجبلاغ) وُداد؛ غده، گوشت قلمبه، هر چیز کوچکِ نرم و گِرد و قلمبه.
-
Trot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طوطی، صدای یورتمه رفتن اسب، یورتمه، یورتمه روی، بچه تاتی کن، کودک، عجوزه، یورتمه رفتن
-
trots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عصبانیت، صدای یورتمه رفتن اسب، یورتمه، یورتمه روی، بچه تاتی کن، کودک، عجوزه، یورتمه رفتن
-
ولوگرد
واژهنامه آزاد
نام این روستا از ترکیب( ول )بمعنی گل و شکوفه و (گرد) که در زبان تاتی به معنی شهر و روستا و آبادی است تشکیل شده
-
مؤتی
لغتنامه دهخدا
مؤتی . [ م ُ ءَت ْ تی ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأتیة و تأتی . آسان کننده ٔ راه آب . (منتهی الارب ، ماده ٔ ا ت ی ).
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) هو احد ماقیل فی اسم ابی هند الداری . و تأتی ترجمته فی الکنی . (الاصابة ج 6 ص 11).
-
وفس
لغتنامه دهخدا
وفس . [ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش وفس اراک با چهار قریه و 6670 تن سکنه . زبان اهالی وفس تاتی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
ام
واژهنامه آزاد
اِم -em- در لهجه تاتی به جای کلمه این می گویند ام برای مثال ام طرف یعنی این طرف، ام کاره بکه یعنی این کار را بکن امای یعنی اینهاش و همین کلمه به صورت مرکب وارد زبان فارسی شده است مانند امروز به معنی این روز
-
تأتیة
لغتنامه دهخدا
تأتیة. [ ت َءْ ی َ ] (ع مص ) (از ثلاثی مجرد اَ ت َ ی َ) راه آب وادادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ): اتی الماء تأتیة و تأتیاً؛ سهل سبیله . (اقرب الموارد). تسهیل جریان آب . آسان کردن راه آب . رجوع به تأتی و ناظم الاطباء شود.