کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأبط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تأبط
لغتنامه دهخدا
تأبط. [ ت َ ءَب ْ ب ُ ] (ع مص ) چیزی در زیر بغل گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (فرهنگ دهار) (از اقرب الموارد) (زوزنی ). در کنار گرفتن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بغل گرفتن . (ناظم الاطباء). بزیر کش گرفتن . || ردا بزیر دست راست درآور...
-
واژههای مشابه
-
تأبط شراً
لغتنامه دهخدا
تأبط شراً. [ ت َءَب ْ ب َ طَ ش َرْ رَن ْ ] (اِخ ) ثابت بن جابربن سفیان بن عبدی الفهمی مکنی به ابوزهیر از مردم مضر است . شاعری بنام و در قساوت و خونریزی معروف و در سرعت رفتارو دوندگی مشهور و در شعر گفتن توانا بود. گویند هنگامی که آهوانی را در صحرا می...
-
واژههای همآوا
-
تأبت
لغتنامه دهخدا
تأبت . [ ت َ ءَب ْ ب ُ ] (ع مص ) برافروختگی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ): تَاءَبَّت َ الجمر؛ برافروخت اخگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ابوزهیر
لغتنامه دهخدا
ابوزهیر. [ اَ زُ هََ ] (اِخ ) تَاءَبَّطَ شرّاً. رجوع به تأبط... شود.
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت .[ ب ِ ] (اِخ ) ابن جابر. رجوع به تأبّط شراً شود.
-
ذووتأبط شراً
لغتنامه دهخدا
ذووتأبط شراً. [ ذَ ت َ ءَب ْ ب َ طَ ش َرْ رَن ْ ] (اِخ ) ج ِ تأبطّ شرّاَ.
-
صغوا
لغتنامه دهخدا
صغوا. [ ص َ ] (اِخ ) صغوی به نقل سکری موضعی است در قول تأبط شرا : و اذهب صریم نحلن بعدهاصغوا و حلن بالجمیع الحوشبا.(معجم البلدان ).
-
اعجب جاهلا
لغتنامه دهخدا
اعجب جاهلا. [ اَ ج َ ب ِ هَِ ] (اِخ ) لقب مردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لقب مردی است مانند «تأبط شراً». (از تاج العروس ).
-
عیکتان
لغتنامه دهخدا
عیکتان . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) نام دو کوه ، و آنها را عیکان ، بدون تاء نیز گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضعی است در دیاربجیلة. (از تاج العروس ). موضعی است . (از اقرب الموارد). نام جایگاهی است در شعر تأبط شرا، و آن با عیکان یکسان است . رجوع به معج...
-
حریضة
لغتنامه دهخدا
حریضة. [ ح ُ رَ ض َ] (اِخ ) نام موضعی از بلاد هذیل که تأبط شراً در آنجا بقتل رسید و مادرش در شعری که در رثاء پسر سرود نام این محل را یاد کرد. رجوع به معجم البلدان شود.
-
ذوا
لغتنامه دهخدا
ذوا. [ ذَ ] (ع اِ) مخفف ذوان تثنیه ٔ ذو و چون لازم الاضافه است هیچگاه جز بصورت ذوا در کلام نیاید: ذوامال ؛ دو مرد خداوند مال . و منه قوله تعالی : و من قتله منکم متعمداً فجزاءُ مثل ما قتل من النعم یحکم به ذواعدل منکم . (قرآن 95/5). و: شهادةُ بینکم اذا...
-
شعل
لغتنامه دهخدا
شعل . [ ش َ ] (اِخ ) لقب تَاءَبَّطَ شراً. (از منتهی الارب ). تَاءَبَّطَ شراً یا ثابت فهمی (ثابت بن جابربن سفیان فهمی ) بدین کلمه ملقب شد. (از اقرب الموارد). وی از صعالیک یا عدایین عرب بود و از شاعران نامدار عرب جاهلیت بشمار میرفت . و رجوع به ثابت و ت...