کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاویدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاویدن
/tāvidan/
معنی
= تابیدن٣: ◻︎ او مرا پیش شیر بپسندد / من نتاوم بر او نشسته مگس (رودکی: ۵۰۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاویدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) تاب آوردن ، تحمل کردن .
-
تاویدن
لغتنامه دهخدا
تاویدن . [ دَ ] (مص ) مبدل تابیدن . (فرهنگ نظام ). تابیدن . (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 ص 286). درخشیدن . (ناظم الاطباء). || پیچیدن . || گرم کردن . (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ایضاً). || عصبانی شدن . برافروختن . (لسان العجم شعوری ایضاً)...
-
تاویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] tāvidan = تابیدن٣: ◻︎ او مرا پیش شیر بپسندد / من نتاوم بر او نشسته مگس (رودکی: ۵۰۳).
-
واژههای مشابه
-
تاویدن،تاوستن
لهجه و گویش تهرانی
تحمل کردن
-
جستوجو در متن
-
تاویدنی
لغتنامه دهخدا
تاویدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) از «تاویدن » + «ی » (مزید مؤخر لیاقت ). تابیدنی . رجوع به تاویدن و تابیدن شود.
-
تاویده
لغتنامه دهخدا
تاویده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) از تاویدن ، مبدل تابیدن . تابیده . رجوع به تاویدن و تابیدن و تابیده شود.
-
تاویدگی
لغتنامه دهخدا
تاویدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و کیفیت تاویده . رجوع به تاویدن و تابیدن شود.
-
لوح
لغتنامه دهخدا
لوح . [ ل َ ] (ع مص ) لُوح . لُواح . لووح . لوحان . تشنه شدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (زوزنی ). || درخشیدن برق . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). تاویدن . (تاج المصادر). تابیدن . (دهار) (زوزنی ). || برگردانیدن گونه ٔ کسی را سفر یا تشنگی . (منتهی...